سفارش تبلیغ
صبا ویژن

برای مدیریت افکار گمراه کننده که بر روح و روان ما چیره میشوند

بیشتر ما در افسانه ها شنیده ایم که ماه کامل باعث تغییر ماهیت انسان‌ها به انسان‌های گرگ‌نما و خون آشام‌ها می‌شود. اعتقاد به قدرت ماه در تبدیل کردن انسان به موجودی خشن و ایجاد جنون در او ریشه در باورهای باستانی داشته و بسیار در میان مردم گسترده است. چنانچه شما با افسران پلیس یا کارکنان بخش اورژانس بیمارستان صحبت کنید ملاحظه می‌کنید که برخی از آنها اعتقاد دارند زمانی که ماه کامل است تصادفات، وقایع خشونت‌بار و پذیرش افراد روانی بیش‌تر می‌شود. قدرت ماه در تاثیر گذاشتن بر رفتار ما بدون شک ایده‌ای است که از جذابیت خاصی در میان عموم برخوردار است؛ اما ورای قصه‌های عامیانه بارها و بارها مطالعاتی در این زمینه صورت گرفته و بر خلاف این افکار گمراه ‌کننده‌ هیچ ارتباطی میان تصادفات، خودکشی، قتل و سایر اقدامات مجرمانه با ماه کامل مشاهده نشده است. اما این ریشه این افکار گمراه کننده در چیست؟

 

افکار گمراه کننده

اگر بخواهیم این افکار گمراه ‌کننده را به خوبی بررسی کنیم می‌بینیم که هیچ یک از پرستارانی که وقایع شوم را به کامل شدن ماه نسبت می‌دادند انسان‌هایی با درجه هوش پایین نبودند. آن‌ها تنها اسیر یک خطای روانی متداول میان انسان‌ها شده‌اند که روان‌شناسان از آن با عنوان “همبستگی فریبنده” یاد می‌کنند.

شما می توانید با مشورت با روانشناس در خصوص مسائل مهم زندگی خود مانند مشاوره خانواده و مشاوره ازدواج بهترین تصمیم را بگیرید و گمراه نشوید.

این بار در دانشگاه زندگی به عنوان منبع جامع آموزش‌های روانشناسی و سخنرانی سعی داریم به یکی دیگر از مسائل متداول در این حوزه که ارتباط پیچیده‌ای با خرافات دارد بپردازیم. همراه ما باشید.

مشاهده مقاله  چه طور قدرت کنترل افکار را به دست گرفته و متفاوت فکر کنیم؟

برای مدیریت افکار گمراه ‌کننده‌ که بر روح و روان ما چیره می‌شوند

احتمالا همین حالا با خودتان بگویید که این افکار گمراه‌ کننده چه طور سراغ انسان می‌آیند؟ ما چه طور فریب این افکار را می‌خوریم بدون این که آن‌ها را آنالیز و سبک سنگین کرده باشیم. تفکر فریبنده درست زمانی به وقوع می‌پیوندد که ما آثار یک پدیده را بزرگ‌نمایی می‌کنیم و از در نظر گرفتن تمام جوانب آن بازمی‌مانیم. فرض کنید یک مسافر از کشوری دیگر به نیویورک سفر کرده است. بلافاصله که سوار مترو می‌شود با شلوغی و هرج و مرج شدید در مترو رو به رو می‌شود. خارج از مترو و در رستوران با بداخلاقی پیش‌خدمت و سپس هنگام پرسیدن یک آدرس از شهروندان، با بی‌تفاوتی از کنار او عبور می‌کنند. چنین فردی احتمالا وقتی که از نیویورک برگردد با توجه به خاطره و تجربه‌ای که از این سفر داشته احتمالا به همه می‌گوید که مردم این شهر رفتار محترمانه‌ای ندارند یا این که مردم در شهرهای بزرگ و پیشرفته گستاخ هستند. با این حال ممکن است بعد از این سفر فراموش کرده باشید هزاران نفری که در مترو با کمال آرامش نشسته بودند یا در رستوران برخورد صحیحی با شما داشتند. در حقیقت به یاد سپردن برخوردهای عادی هم کمی دشوارتر است و شاید به همین دلیل باشد که به یادآوری آن لحظاتی که احساس کرده‌ایم برخورد درستی با ما صورت نگرفته، ساده‌تر باشد.

درست همین‌جا است که روانشناسان به کمک بشر می‌آیند. علم روانشناسی معتقد است که انسان به صورت ذاتی تمایل دارد وقایع مهمی را که به یاد آوردن آن‌ها برایش ساده‌تر است پررنگ‌تر نشان دهد و از این رو ممکن است درگیر افکار گمراه ‌کننده شود. در مقابل آن دسته از اتفاقات یا خاطراتی که سخت‌تر یادآوری می‌شوند دست‌کم گرفته می‌شوند.

مشاهده مقاله  با تاثیرات ویران‌کننده آفت سرزنش و تحقیر در روابط خود آشنا شوید!

چه متوجه طور همبستگی فریبنده شویم؟

استراتژی ساده‌ای برای در نظر گرفتن و مشخص کردن آن دسته از تصورات مخفی استفاده از جدول احتمالات است. این جدول شما را مجبور می‌کند تا وقایعی را که اهمیتی ندارند انکار و فراموش کنید.

به جدول زیر دقت کنید:

 

  • در بخش A: ماه کامل همزمان با افزایش وقوع حوادث ناگوار باعث می‌شوند یادآوری این حادثه ساده‌تر از هر چیز دیگری باشد
  • در بخش B: ماه کامل است اما اتفاق ناگواری رخ نداده. چون اتفاق خاصی نیفتاده است کم‌تر اتفاق می‌افتد این حادثه را به یاد آوریم
  • در بخش C: با توجه به این که ماه کامل نیست اما حوادث ناگواری رخ داده است، افکار گمراه ‌کننده به این شکل بروز می‌یابند که احتمالا فقط یک روز شلوغ را تجربه کرده‌ایم
  • در بخش D: نه ماه کامل بوده است و نه اتفاق خاصی رخ داده است. بنابراین برای مغز ما ساده‌تر است که تمام آن چه که رخ داده را انکار کند و اصلا به یاد نیاورد

برای خواندن ادامه مطلب کلیک کنید


خلاقیت بینظمی به دنبال دارد

اتوفون بیسمارک گفته است: ((کسانی که به سوسیس علاقه دارند و به قانون احترام می‌گذارند، هرگز نباید شاهد ساخته‌شدن این دو باشند)). همین اصل در مورد خلاقیت هم صدق می‌کند. معمولا خلاقیت را به شکل جرقه‌ای از الهام می‌بینیم که به نتایجی فوق‌العاده‌ای منجر می‌شود. ولی بندرت مسیر بی‌نظم و نامرتب رسیدن به نگرش خلاقانه را می‌بینیم؛ راه‌های بن‌بست، جروبحث‌ها الگوهای اولیه‌ی بی‌حاصل. در ادامه به چند نمونه‌ی موردعلاقه‌ام اشاره‌کرده‌ام.

خلاقیت

خانه‌ی اپرای سیدنی

خانه‌ی اپرای سیدنی که آرشیتکت دانمارکی یورو اوتان آن را ساخته است، به یکی از نمادهای بزرگ استرالیا تبدیل‌شده است. چشم‌انداز خانه‌ی اپرا که پل بندرگاه پس‌زمینه‌ی آن را تشکیل می‌دهد، یکی از زیباترین مناظر دنیا برای عکس گرفتن محسوب می‌شود. بااین‌حال طراحی و ساختار آن مدتی به مایه‌ی مضحکه و خجالت تبدیل‌شده بود.

ایده‌ی آن ساده بود، ساختن بنایی شبیه به یک کشتی بزرگ بادبانی در حال گذر از بندرگاه در طرحی اولیه‌ی آن همان‌طور که امروز هم می‌بینیم، سقف‌های به‌هم‌پیوسته‌ای در نظر گرفته‌شده بود. ولی هر یک از این شرف‌ها شکل خمیده و پیچیده‌ای داشت؛ که کاشی‌کاری آن را به کاری بسیار دشوار با هزینه‌ای گزاف تبدیل کرده بود.این مشکل تنها زمانی حل شد که به فکر کسی خطور کرد سقف‌ها را شبیه به قطعات یک کره طراحی کند.

هزینه‌های سنگین، توافق‌ها و تغییرات دقیقه‌ی نود طراحی، کار را با مخمصه‌ها و مشکلات بسیاری مواجه ساخته بود. بااین‌حال وقتی خانه‌ی اپرا 16 سال بعد از آغاز کار به پایان رسید. مردم همه‌چیز را ببخشیدند وازسراسر دنیا برای دیدن آن سرازیر شدند.

مشاهده مقاله  انعطاف پذیری شغلی و اهمیت آن. شغل انعطاف پذیر چه ویژگی هایی دارد؟

خلاقیت

کشف داروها

تاریخ رشد و توسعه‌ی مواد مخدر مملو از اکتشاف تصادفی و غفلت و بی‌توجهی است. مشهورترین مثال آن پنی‌سیلین است. زیست‌شناس اسکاتلندی الکساندر فلمینگ یک روز صبح بعد از ورود به آزمایشگاهش متوجه شد گردوغباری که از پنجره واردشده بود. باکتری‌هایی را که او مشغول پرورششان بود از بین برده است. این ماده‌ی مهاجم قارچی به نام پنی‌سیلین یوم نوتانم بود. آنچه کمتر کسی درباره‌ی آن می‌داند این است که این اتفاق در سال 1928 رخ داد، یعنی بیش از 13 سال قبل از اولین درمان موفق بیمار انسانی.

این کشف در خفا ماند، چون فلمینگ تصور نمی‌کرد در عمل فایده‌ای داشته باشد. سایر دانشمندان انگلیسی و آمریکایی قبل از تولید پنی‌سیلین در مقادیر انبوه برای مصارف پزشکی، شبانه‌روز تلاش می‌کردند و نوآوری و آزمایش و خطاهای متعددی انجام دادند.

اکسید نیتروز، یکی از اولین مواد بیهوش کننده هم از تاریخچه ی مشابهی برخورداراست. این گاز در سال 1795 کشف شد. ولی به مدت 50 سال از آن به عنوان گاز خنده آور و به منظور سرگرمی استفاده می شد. شبی در یکی از نمایش هایی که با این گاز خنده آور انجام می شد. داوطلبی که آ ن را امتحان کرده بود، متوجه شد زخم عمیقی را که روی پایش ایجاد شده بود حس نمی‌کند. اتفاقا «مردی که متوجه این تاثیر گاز شد دندانپزشک بود که فورا» به فکر استفاده ای مفید از آن افتاد.

 

با سایت www.daneshgahezendegi.com همراه شوید


محدودیت هایتان را بشناسید

میان جایگاهی که امروز دارید و جایی که می‌خواهید در آینده داستِ باشید، مانع با اغلب موانع متعددی وجود دارد که جزئی موفقیت شمارا می‌گیرند. برای آنکه بتوانید از لحظات بحرانی به‌خوبی عبور کنید و به اهداف شغلی و شخصی خود برسید، باید محدودیت‌هایتان، یعنی عواملی که مانع پیشرفتتان می‌شوند را بشناسید.

نقطه آغاز بررسی محدودیت‌ها این است که شما به‌طور کامل اهدافتان را مشخص کنید. می‌خواهید به چه جیزی دست‌یابید، از چه چیزی اجتناب کرده یا خواهان حفظ آن هستید؟ اگر مسائل مالی مدنظر است، چه مقدار پول و در چه دوره زمانی باید به دست آورید؟ هر چه اطلاعات شما در مورد چیزی که می‌خواهید، روشن‌تر و واضح‌تر باشد، تعیین بهترین راه برای دستیابی به آن برایتان راحت‌تر می‌گردد.

اهدافتان را روی کاغذ بنویسید و از افعال زمان حال استفاده کنید؛ مثلاً می‌توانید بنویسید: ((اهداف این است که تا 30 ماهمی 000/50 دلار وجه نقد به دست آورم.))

این نوع هدف دقیق و قابل‌سنجش است. با این سطح شفافیت، به‌راحتی می‌توانید مشخص کنید چقدر به هدف خود نزدیک‌تر شده‌اید. همچنین از آنجائی که برای رسیدن به هدفتان موعدی را در نظر گرفته‌اید، می‌توانید با توجه به آن میزان پیشرفتتان را بسنجید.

وقتی هدفتان را مشخص کردید، فهرستی از اقداماتی که باید برای رسیدن به آن انجام دهید را تهیه کنید. چه‌کارهایی را باید انجام دهید تا از جایگاه فعلی‌تان به‌جایی که می‌خواهید، برسید و محدودیت هایتان چیست؟

مشاهده مقاله  چه طور قدرت کنترل افکار را به دست گرفته و متفاوت فکر کنیم؟

محدودیت

مانع اصلی را تعیین کنید

پس‌ازآنکه هدف و برنامه‌تان را مشخص کردید، از خود بپرسید: ((چه عاملی مرا دررسیدن به این هدف محدود می‌سازد؟))

مانع یا تنگنای اصلی‌تان چیست؟ روش دیگر در مطرح کردن این پرسش این است، ((چرا من در حال حاضر به هدف نرسیده‌ام؟))

ممکن است هدف شما، سطح معینی از تولید، سطح معینی از فروش یا سطح خاصی از سود خالص یا ناخالص باشد و مانع اصلی نیز می‌تواند مربوط به مسائل فنی، نیروی انسانی، مالی، فروش یا مشتریان باشد. همواره یک مانع یا مشکلی عمده وجود دارد که سرعت دستیابی شما به مهم‌ترین هدفتان را تعیین می‌کند. وظیفه شما، شناسایی کامل این مانع و محدودیت است، به‌نحوی‌که بتوانید برای کاهش تأثیر آن دست‌به‌کار شوید.

ابتدا یک تحلیل درونی به عمل‌آورید

وقتی پای تحلیل مانع به میان میاید، درخواهید یافته 80 در صد از محدودیت‌هایتان درونی هستند. ممکن است این محدودیت‌ ها در داخل خودتان یا شرکتتان باشند. تنها 20 درصد از محدودیت‌ هایتان، بیرونی یعنی خان از خودتان و شغلتان خواهند بود.

روند تحلیل موانع را با پرسیدن این سؤال آغاز کنید: چه عاملی در من یا در کارم وجود دارد که مانع اصلی میان شما و هدفتان، ترس از شکست یا ترس از طرد شدن است. این ترس شمارا انجام اقدامات لازم برای رسیدن به آنچه می‌خواهید و نیاز دارید، بازمی‌دارد.

ترس‌ها تردیدهای عمیق در بهانه‌هایتان نمایان می‌شوند. در اغلب موارد، این بهانه‌ها دلایلی هستند که به‌طور کاملاً ماهرانه شکل می‌گیرند تا شما ندانسته آن‌ها را برای قرار دادن خود در جایگاه یک قربانی یا کسی که هیچ اختیار یا کنترلی بر حوادث پیرامونش ندارد، به کار ببرید. وقتی شما بهانه‌تراشی کرده یا دیگران را مقصر قلمداد می‌کنید خود را از مخمصه خلاص کرده و این‌چنین خود را از قید انجام هر کاری که وضعیتتان را اصلاح کند، آزاد می‌سازید. هرگز اجازه ندهید که چنین اتفاقی برایتان بیفتد.

مشاهده مقاله  خلاقیت بی‌نظمی به دنبال دارد

بهانه‌تان را بیازمایید

روشی وجود دارد که شما می‌توانید به کمک آن بهانه‌هایتان را بیازمایید تا به معتبر بودن آن‌ها پی ببرید. فقط از خود بپرسید: ((آیا فرد دیگری هست که با همین بهانه توانسته باشد به جلو حرکت کرده و باوجود همه این‌ها به موفقیت برسد؟))

اگر با خودتان صادق باشید، فوراً”می‌فهمید که حداقل هزار نفر، هستند که وضعیتشان بسیار بدتر از چیزی است که شما تصور آن وامی‌کنید، اما بااین‌حال بازهم به موفقیت دست‌یافته‌اند. در چنین مواردی، عذر شما غیرموجه است. پس نگذارید بهانه‌هایتان بیش از این مانع پیشرفتتان شوند.

محدودیت ها

موانع بیرونی را شناسایی کنید

دومین نوع محدودیت‌ها که مسبب 20 درصد بقیه تنگناها به شمار می‌روند، عوامل بیرونی هستند، چنین موانعی به فعالیت یا عدم فعالیت افراد دیگر مربوط می‌شوند. ممکن است این محدودیت‌ها با بازارها، مشتریان، فروش، زاییده‌ای بانکی، پرداخت مطالبات و عوامل دیگر در ارتباط باشند. حتی اگر موانع اصلیتان، اموری بیرونی بوده و به همین جهت به‌نوعی خارج از کنترل شما باشند، تقریباً همواره راهی برای مقابله با آن‌ها وجود دارد.

 

راه زندگی درست را می توانید آگاهانه انتخاب کنید. پس دست به کار شوید


چرا دوستان خود را از دست می دهیم؟ اقداماتی برای زنده نگه داشتن د

این اتفاق _ یعنی آسیب به دوستیهایمان تقریباً برای همه افتاده است.

ظاهراً مسئله‌ای که اکثر مردم متوجه نشده‌اند این است: راحت‌ترین راه برای دوست‌یابی این است که در مواقع سختی، کنار هم باشیم. و بالطبع ساده‌ترین راه برای ازدست‌دادن یک دوست، برعکس‌اش است. در حقیقت چرا دوستان خود را از دست می دهیم؟

چیزی که بارها و بارها در میان دایر? اجتماعی اطرافم مشاهده کرده‌ام (دایره‌ای شامل افراد جوان و شهرنشینان) این است که دوستی‌ها، عموماً عمیق و صمیمی نیستند. دوستان، یکدیگر را می‌خواهند اما هیچ‌یک حاضر نیست‌اند تا به‌خاطر دیگری، از زندگی و وقتِ خود بگذرد.

اقداماتی برای زنده نگه داشتن دوستی ها

این سناریو را در نظر بگیرید. شما با فردی خون‌گرم ملاقات می‌کنید و همان لحظه به ذهن‌تان می‌رسد که حتما دوست‌های خوبی برای هم می‌شوید. آن فرد شما را به جمعی دعوت می‌کند _ مثلاً برای خوردن نوشیدنی یا چنین چیزی. شما جواب مثبت قاطعی را ارائه می‌دهید. اما وقتی آن روز سر می‌رسد، به‌خاطر روزِ سخت کاری، یا قرار ملاقات‌های بهتری که همان شب دارید یا هر دلیلی، به آن دورهمی نمی‌روید. قطعاً آن فرد به شما خواهد گفت که نگران نباشید و اشکالی ندارد، دفع? بعد اگر توانستی بیا، اما حقیقت این است که روزها و ماه‌ها خواهند گذشت و خبری به شما نمی‌رسد. حالا شما دو نفر معنی خاصی به‌جز یک آشنا برای هم ندارید.

انتقادی به این سناریو وارد نیست. چراکه شما قرار نیست با همه دوست باشید و مجبور هم نیستید. کاملاً عادی است. ولی اگر کسی هستید که می‌خواهد دوستی‌های عمیق بسازد، اما در عوض وقتی فرصت‌اش پیش می‌آید جا می‌زند، باید از خود بپرسید که دلیل این کارهای من چیست و برای تغییر آن چه کاری از دستم برمی‌آید. باید اقداماتی برای زنده نگه داشتن دوستی ها انجام داد.

افتضاح‌ترین تجربه‌ای که در این زمینه داشتم، مربوط به یک آشنای دورادور می‌شود. این خانم به من پیامی ارسال کرد و برای ایجاد رابط? دوستی ابراز میل کرد. بنابراین به صرف شام دعوت‌اش کردم. روزی که قرار بود یکدیگر را ببینیم خبر داد که نمی‌تواند به این قرار برسد، پس برای هفت? بعد برنامه‌ریزی کردیم. این مسئله، شش بار پی در پی اتفاق افتاد و هر بار بهانه‌ای برای نیامدن‌اش تراشید. من، قربانی این ماجرا، شش بار روز شنبه‌ام را به خاطر سرکارِ خانم از هر قراری خالی کردم، اما دستم در پوست گردو ماند.

مشاهده مقاله  5 توصیه عالی برای بهبود تمرکز و انگیزه

روابط دوستی

چه‌چیزی باعث این قال‌گذاشتن‌ها می‌شود؟

بیائید راجب قال‌گذاشتن حرف بزنیم. در این دنیای شلوغ و مملو از ارتباطات، که هزاران راه برای گذران اوقات وجود دارد، قال‌گذاشتن امری طبیعی است. این اتفاق بارها برای من افتاده است و براساس تجربه‌های‌ام در این زمینه به جرئت می‌توانم بگویم که حداقل نیمی از مردم با قال‌گذاشتن دیگران مشکلی ندارند. البته منطقی به نظر می‌آید_ ارتباطات اجتماعی ضعیف‌تر و کمتر شده، هم? ما مشغولیت‌های خودمان را داریم، هزاران راه برای گذران اوقات وجود دارد و… . اما وقتی برنامه‌ای از قبل معین شده و شما آن را قبول کرده‌اید، هیچ توضیح موجهی برای قال گذاشتن‌تان وجود ندارد.

تئوری من دربار? قال‌گذاشتن این‌طور خلاصه می‌شود، که قال‌گذشتن ریشه در صداقت نداشتن با خودمان و دیگران دارد. با وجود این مسئله، نمی‌توانیم به دیگران بگوئیم که چه‌چیزی واقعا برای‌مان اهمیت دارد. وگرنه قصد آزارواذیت دیگران را نداریم. دمدمی‌مزاجی ما نیز مزید بر علت می‌شود. تمامی این دلایل باعث نمی‌شود تا قال‌گذاشتن امری منطقی به‌نظر بیاید، اما به هر حال طبیعی است. در هر ساعتی از روز، نسخه‌های مختلفی از خودمان را مشاهده می‌کنیم. مثلا نسخه‌ای که در آن، با فلان‌کس دوست هستم، به فلان مهمانی رفتم یا فلان سرگرمی را داشتم. انتخاب از بین این تعداد گزینه و نسخه، واقعا مشقت‌بار است. اما به هر حال اختیاری است.

هرچه‌قدر هم راجب مشغولیت‌های روزانه حرف بزنیم، بازهم حقیقت چیز دیگری است. حقیقت این است که انتخاب‌های‌مان _ نه انتخاب‌هائی که می‌توانستیم و نکردیم _ مارا می‌سازند. وقتی صحبت از دوستی به میان می‌آید، همه معتقداند که حساب ویژه‌ای رویش باز کرده‌اند _ البته این بارهم منظور دوستانی است که واقعا برای‌شان سرمایه‌گذاری کرده ایم، نه کسانی که دست آخر تبدیل به آشنا شدند.

یک رابط? دوستانه چطور تعریف می‌شود؟ می‌توان دوستی هارا کمّی در نظر گرفت؟ به شخصه فکر می‌کنم این‌طور نیست، اما بعد از اتفاقاتی که برای‌ام افتاد و یا تجارب و اوقاتی که با چند نفر به اشتراک گذاشتم، احساسات مبهمی برمن مستولی شد. بعضی مواقع حتی ورق برمی‌گشت.

مشاهده مقاله  تکنیک‌های خودمدیریتی برای غلبه بر اضطراب اجتماعی و جمع‌هراسی

این قضیه مرا عمیقاً به فکر فرو برد، چه‌چیزی باعث می‌شود ورق برگردد؟ چندبار باید قرارِ کافی شاپ یا شام یا یک نوشیدنی ساده را لغو کرد تا دوستی به اتمام برسد؟ پس از ازدست‌دادنِ چند اتفاق مهم، شخصی وادار به گفتن: (ما قبلاً دوست بودیم، دیگر نیستیم) می‌شود؟ احتمالاً کمتر از چیزی که فکر می‌کنیم. قال‌گذاشتن هم بهای خاص خود را دارد، اما اغلب وقتی متوجهِ اوضاع می‌شویم که دیگر دیر شده.

دوستی

اقداماتی برای زنده نگه داشتن دوستی ها

با درنظرداشتن این موارد، پیشنهاداتی برای افرادی که دنبال دوستی‌های پابرجا و نگه‌داری از آن‌ها هستند، دارم:

  • وقتی پای دوست پیداکردن به میان می‌آید، ناامید نشوید. به شخص مورد نظرتان بگوئید که برای‌اش احترام قائلید و ارزش و وجنات او را درک می‌کنید و دوست دارید تا بیشتر باهم وقت بگذرانید. اگر غیرمستقیم ابراز بی‌علایقگی کردند، اشکالی ندارد _ فقط به‌خاطر این‌که بقیه فکر نکنند شما برای ارتباط‌داشتن با ایشان زیادی مشتاقید، فرصت دوست‌یابی را از دست ندهید.
  • صمیمی باشید. با دوستان‌تان راجب مشکلات واقعی زندگی‌تان صحبت کنید و از آن‌ها هم این درخواست را داشته باشید. به‌جای این‌که به یک کافی شاپ یا رستوران بروید، آن‌هارا به خانه‌تان دعوت کنید. هدایای ارزشمند رد و بدل کنید. بخش بزرگی از دوستی، شامل درک‌کردن باطن افراد _ به شکل دوسویه _ است و این ارتباط، بدون اندکی آسیب‌پذیری ممکن نیست.
  • برای نه گفتن به افرادی که در اولویت‌بندی‌های‌تان جایی ندارند خجالت نکشید. شاید زننده به‌نظر بیاید، اما از اتلاف وقت هردوی‌تان جلوگیری می‌کند. این‌که تنها ادای دوست را دربیاورید و حمایت و پایبندی حقیقی را در خود جای ندهید، مهربانی نیست. به جای این‌که اطمینان بدهید ناهار یا شامی را با هم خواهید خورد و بعد برای‌اش بهانه‌تراشی کنید، وقت خود را برای دوستانی تقسیم کنید که می‌دانید مناسب‌تراند.
  • عمل متقابل را فراموش نکنید. اگر دوست شما همیشه برای وقت‌گذرانی پیش‌قدم می‌شود، این بار شما پیشنهاد برنامه‌ای مفرح را به او بدهید. ممکن است به‌خاطر مشکلات پیش‌بینی‌نشده و شرایط ناگهانی نتوانید به قرار ملاقات‌تان برسید، پس کسی که باید برای دفع? بعد برنامه‌ریزی کند و از اتفاق افتادن‌اش مطمئن شود، شما هستید.
  • برای کسانی که برای‌تان اهمیت دارند حضور به عمل برسانید. این حضور ممکن است حضور فیزیکی، یا در بعضی موارد تنها حمایت عاطفی باشد. بهانه برای اجتناب از این کار به وفور وجود دارد، اما اگر قرار است دائماً دوست خود را از اولویت‌های خود حذف کنید، درواقع پیغامی غیرمستقیم به او ارسال می‌شود _ این دوستی اهمیتی برای شما ندارد. دوستی باید مثل یک رود در جریان باشد و زحمت و حضورِ هر دو طرف را می‌طلبد.

اگر در مسیر زندگی خود سردرگم شدید با دانشگاه زندگی همراه شوید


4 نکته در قضاوت دیگران توسط شما که زوایای پنهان شخصیتتان را آشکا

آناییز نین، نویسنده مشهور آمریکایی می‌گوید: ما انسان‌ها را آن طور که هستند قضاوت نمی‌کنیم؛ آن طور که می‌بینیم مورد قضاوت قرار می‌دهیم. اکنون علوم روان‌شناسی هم این موضوع را در علم روان‌شناسی اجتماعی تایید می‌کند و روان‌شناسان معتقدند دید ما نسبت به افراد نه بر اساس شخصیت واقعی آن‌ها، بلکه بر اساس حس برتری‌ای است که ما نسبت به دیگران در خود احساس می‌کنیم. پشت این قضاوت‍ها هم احتمالا حس ترس، دغدغه‌ها، کمبودها و ارزش‌های ما وجود دارند. اما آیا می‌دانستید بین قضاوت دیگران توسط شما و شخصیت شما چه ارتباط مستقیمی وجود دارد؟

معمولا شما به عنوان یک شنونده به راحتی می‌توانید زوایای پنهان شخصیت افراد را ردیابی کنید. حتی اگر همیشه به دنبال راهی برای جلوگیری از قضاوت کردن دیگران هم باشید باز هم آن قضاوتی که در ذهنتان درباره دیگران ایجاد می‌شود می‌تواند معرف شخصیت درونی شما باشد. در ادامه می‌خوانید که چه نکاتی در قضاوت‌های ما بیانگر این حقایق هستند.

4 نکته در قضاوت دیگران توسط شما که زوایای پنهان شخصیتتان را آشکار می‌کند

قضاوت‌های مختلف ما در برخورد با افراد مختلف قطعا متاثر از روحیات ما خواهد بود. مثلا فردی که درونگرا و آرام است، با دیدن صحبت‌های فردی که برونگرا، پرسر و صدا و گرم‌تر است ممکن است قضاوت‌های افراطی داشته باشد. همین حالت در شرایط مختلف دیگر هم ممکن است رخ دهد.

 

قضاوت دیگران

برخی از قضاوت‌های شما بر پایه رفتارهایتان با دیگران، شخصیت شما را آشکار می‌کنند؛ مثلا:

قضاوت‌های خوش‌بینانه و مثبت درباره دیگران

شخصیت شما در قضاوت‌های خوش‌بینانه‌ای که درباره دیگران دارید معمولا مثبت تلقی می‌شود. افرادی که خوش‌بین هستند معمولا شخصیتی صمیمی، مهربان و بی‌حاشیه‌تر دارند و در گفتگو با دیگران کاملا مثبت حاضر می‌شوند. این افراد معمولا مخالفتی در گفتگوها از خود نشان نمی‌دهند و هیچ مانعی برای تصمیمات جمعی نیستند. اما اگر قرار باشد آن روی دیگر سکه را ببینیم ممکن است این شخصیت کمی برای آن فرد مشکل‌ساز باشد. یعنی در قضاوت دیگران توسط شما، اگر قرار باشد خوش‌بین باشید ممکن است از این مرز عبور کنید و نتوانید احساسات واقعی خود را برای جلوگیری از ناراحت کردن دیگران نمایش دهید. شاید به همین دلیل باشد که افراد خوش‌بین معمولا خود را به راضی بودن و موافق شرایط کنونی بودن محکوم می‌کنند. البته در زندگی واقعی هم معمولا افرادی راضی‌تر هستند.

مشاهده مقاله  چه کارهایی انجام می دهیم که بقیه دوستمان ندارند؟ چگونه فردی دوست نداشتنی می شویم؟

قضاوت‌های منفی شما درباره خود‌بینی و خود‌شیفتگی افراد

معمولا ما قضاوت‌های مثبتی درباره افرادی که خودشیفته و مغرور هستند نداریم؛ اما مطابق با تحقیقات روان‌شناسی آن دسته از افرادی که از خودشیفته‌ها بیزار است خودش به درجاتی از خودشیفتگی دچار شده است.

 

قضاوت

معمولا قضاوت دیگران بر اساس خودشیفتگی آن‌ها کار دشواری نیست. به علاوه امروزه فضای مجازی موقعیتی را فراهم کرده تا افراد خیلی سریع‌تر بتوانند با بخشی از روحیات و تفکر اطرافیان خود آشنا شوند. مثلا افرادی که خودشیفته هستند معمولا به آپدیت صفحات اجتماعی خود با این مضمون که “من خودشیفته هستم!” نمی‌پردازند؛ بلکه معمولا از آپدیت مداوم صفحات خود خودداری می‌کنند و به شکل دیگری در فضای مجازی ظاهر می‌شوند. اگر درباره دیگران قضاوت خودبینی، خودشیفتگی و خودپسندی دارید احتمالا زوایای پنهانی از خودپسندی در شما وجود دارد که مانع از دیدن سایر ابعاد وجودی دیگران شده است.

قضاوت دیگران بر حسب رفتارهای منفرد ایشان

قضاوت‌های ما معمولا به دو شکل وابسته و مستقل انجام می‌شود. تحقیقات نشان داده که قضاوت‌های مستقل از هم در کشورهای غربی و قضاوت‌های وابسته در کشورهای شرقی بیش‌تر رواج دارد. اما منظور از وابسته و مستقل چیست؟

در قضاوت‌های مستقل، قضاوت معمولا با استفاده از یک کلمه مستقل و کوتاه بیان می‌شود. مثل این جمله که فلانی عصبانی است، فلانی بسیار محتاط است، بسیار فعال است، بسیار وسواسانه کار می‌کند و …

در قضاوت‌های وابسته توضیحات ما را به سمت قضاوت‌های صحیح‌تری هدایت می‌کند. مثلا اگر یک فرد با کفشی غیررسمی در یک مهمانی شرکت کرده است، در نظر گرفتن احتمال مشغله و دغدغه‌های فراوان این فرد یا متفاوت بودن ارزش‌های او نسبت به ارزش‌های ما، ما را به جواب می‌رساند.

 

برای ادامه مطلب دانشگاه زندگی را کلیک کنید