3 ترفندی که مسیر کسب موفقیت در زندگی را هموارتر میکنند

همه ما فکر می‌کنیم این جمله “یک شبه موفقیت به دست آوردن” چیزی جز یک تله بزرگ برای کلاهبرداری یک عده افراد سودجو نیست؛ اما آیا در واقعیت هم چنین است؟ در حالی که همه ما معمولا چنین رویکردی در مسیر کسب موفقیت در زندگی داریم اما بیش از هر چیز روی موفقیت‌ها و عادت‌های کوتاه مدت تمرکز داریم. اصلا همه ما به دنبال یک میانبر هستیم تا این مسیر کوتاه‌تر/ ساده‌تر شود و زودتر نتیجه را ببینیم. شاید به همین دلیل باشد که یک دانش‌آموز برای قبولی در دانشگاه از کلاس‌های متعدد استفاده می‌کند تا مسیر رسیدن به موفقیتش ساده‌تر شود، یک فارغ‌التحصیل به جای یادگیری مهارت به صورت انفرادی در کلاس‌های مهارت‌آموزی شرکت می‌کند و خلاصه این که همه ما از هر نوع ابزار موجود در اطرافمان برای کوتاه کردن مسیر زندگی استفاده می‌کنیم.

 

کسب موفقیت در زندگی

البته که نقش اهداف بزرگ در انگیزه و رسیدن به موفقیت را نباید نادیده بگیریم؛ اما همواره راهکارهایی وجود دارند که می‌توانند به ما در مسیر کسب موفقیت در زندگی شتاب دهند. ترفندهایی که حتی در شرایط محدودیت زمانی و امکانات به ما کمک می‌کنند.

4 ترفندی که مسیر کسب موفقیت در زندگی را هموارتر می‌کنند

شاید بهتر باشد هر یک از این ترفندها را یک شتاب‌دهنده یا تقویت‌کننده رفتاری بنامیم؛ چون به مرور به یک عادت یا رفتار تبدیل شده و از راه تغییر رفتاری باعث موفقیت افراد می‌شوند.

بهره‌مندی از بازخوردهای سریع و آنی

ست گودین، کارآفرین آمریکایی می‌گوید: بهترین راه برای ایجاد رفتارهای طولانی‌مدت، بازخوردهای کوتاه‌مدت هستند؛ اما این به چه معنا است؟

مشاهده مقاله  تکنیک های رفع خجالت و کم حرفی - با خجولی و کم رویی خداحافظی کنید

گودین اعتقاد دارد که هر چه سریع‌تر بتوانیم یک بازخورد و نظر را درباره عملکردمان دریافت کنیم سریع‌تر می‌توانیم به تنظیم و تغییر و بهبود رفتارمان بپردازیم. شاید به همین دلیل باشد که ما خیلی از رفتارهایمان دیر تغییر می‌کنند. بگذارید این موضوع را با یک مثال ساده تشریح کنیم:

تصور کنید فردی را که معمولا خمیده و دولا دولا راه می‌رود و عادت ندارد کاملا صاف و استوار بایستد. این فرد برای درمان این مشکل در ظاهر خود که در واقع بخشی از ژست او را تشکیل می‌دهد دنبال راه حلی است؛ اما چون معمولا حین راه رفتن این موضوع را خودش متوجه نمی‌شود، عادت خمیده راه رفتنش دیرتر اصلاح می‌شود؛ مگر این که هر لحظه یک آینه جلوی خودش داشته باشد یا کسی در کنارش راه برود و مداوم به او تذکر دهد! در این حالت تنها راه حل برای اصلاح شیوه راه رفتن این فرد می‌تواند استفاده از وسیله‌ای کوچک مثل یک نوار چسب روی شانه این فرد باشد. به محض این که حالت ایستادن فرد خمیده شد این نوار چسب آویزان می‌شود و فرد متوجه می‌شود که حالت ایتسادنش تغییر کرده است!

 

کسب موفقیت

با این مثال احتمالا اکنون متوجه شده‌اید که احتمالا مهم‌ترین بخش در ایجاد عادات و رفتار جدید در ما خودآگاهی ما نسبت به آن عمل باشد. هر زمان که نسبت به یک رفتار زودتر آگاه شدیم و بازخورد سریع‌تری دریافت کردیم همه چیز بهتر مدیریت می‌شود.

سادگی و حذف عوامل بازدارنده انرژیتان

بهترین راه برای افزایش بازدهی افراد، حذف عواملی است که به زبان ساده انرژی افراد را می‌کِشند! این به همان قانون 20/80 برمی‌گردد. قانونی که طبق آن 80 درصد موفقیت و نتایج ناشی از انجام یک کار به دنبال صرف فقط 20 درصد از انرژی و توان ما به دست می‌آید! البته این موضوع نباید باعث شود که فکر کنیم فقط به محدوده خاصی از انرژیمان نیاز داریم و از به کارگیری باقی آن صرفه‌نظر کنیم!

مشاهده مقاله  افراط و تفریط و باورهایی که در جامعه ما را به سمت سقوط می‌کشانند

 

موفقیت در زندگی

در مسیر کسب موفقیت در زندگی از این عوامل بازدارنده غافل نشوید. مشکل اساسی دقیقا آن لحظه‌ای به وجود می‌آید که قبل از پرداختن به مهم‌ترین کارتان در روز، چند کار دیگر را انجام داده باشید و انتظار نتیجه گرفتن از آن را هم داشته باشید!

تاثیر محیط در کسب نتایج بهتر

محیط یعنی افرادی که اطراف ما قرار دارند و الگویی برای رفتار، منش و خلق و خوی ما می‌شوند؛ چون این جهان اطراف ما است که خلق و خو و رفتار ما را شکل می‌دهد!

  • آیا در زندگی دیگران همیشه غذا را جلوی شما قرار دادند یا معمولا خودتان مسئول این بوده‌اید که غذا را بیاورید و صرف کنید؟
  • در زندگی با افرادی رو به رو بوده‌اید که به تناسب ورزش اهمیت می‌دادند یا معمولا به ورزش اهمیت نمی‌دادید؟

مسیر زندگی را درست تعیین کنید

دانشگاه زندگی همراه شماست


9 استراتژی برای اینکه ترس های خودمان را به فرزندانمان منتقل نکنی

چگونه از این‌که فرزندان‌تان ترس های شما را به ارث ببرند جلوگیری می‌کنید؟

والدینی که ترس های مخصوص و مشخصی دارند و یا از نظر عامه، مستعدِ داشتنِ اضطراب فراگیر و یا اجتماعی هستند، همیشه نگرانند که مبادا این ترس‌ها را به کودکان خود منتقل کنند. خودِ من، برای مثال، هر زمان که انحصاراً به سوزن فکر می‌کنم، دچار اضطراب و وحشت می‌شوم، مثلاً آمپول پنی سیلین و یا یک تست خون هم شامل این ماجرا می‌شود. اضطراب من با من زده شده و عمری به قدمت من دارد، پس من عمیقاً نگران بودم که مبادا این ترس را به فرزندم نیز منتقل کنم.

من یا یکی از همکارانم، یعنی دکتر آلیس بویِز که کتاب‌های متعددی راجع به اضطراب و چگونگی رهایی از آن نوشته و تألیف کرده است صحبت کردم، که چگونه ترس‌های کاملاً شخصیِ خود را به فرزندمان منتقل نکنیم. حالا ترس شما می‌تواند از آب و شناکردن باشد، از عنکبوت‌ها باشد، یا از ورزش‌های متفاوت باشد، این از چند راه که می‌تواند به شما اطمینان دهد که چنین اتفاقی نخواهد افتاد.

ترس

تقلب‌هایی برای جلوگیری از انتقال ترس به فرزند:

  1. اگر شما دارای ترس یا فوبیای قدرتمندی هستید، پس اجازه بدهید که فرد بالغی دیگر به عنوان الگویِ جسور بودن و شجاعت برای کودک‌تان پا پیش بگذارد. برای مثال، خودِ دکتر آلیس اضطرابی مشخص نسبت به سگ‌ها و به صورت عامه، حیوانات دارد _ مخصوصاً از این‌که توسط آن‌ها گاز گرفته شود، اما همچنین چیزهای دیگری مثل عدم توانایی برای فرار کردن، یا این‌که وقتی به یک مهمانی می‌رود و صاحب خانه دارای حیوان خانگی است، تمام وسایل خانه پوشیده از موی بدن او هستند، و یا این‌که حتی توسط یک سگ لیس زده شود و یا یک گربه خودش را به پای او بمالد نیز می‌ترسد. آلیس این مسئله را به خوبی کنترل می‌کند، چگونه؟ بدین شکل که اجازه می‌دهد افراد بالغ دیگری از خانواده‌اش در این زمینه پا پیش گذاشته و به دخترش یاد بدهند که حیوانات ترس ندارند و با یاد گرفتنِ مهارت‌های کافی می‌توان با آن‌ها کنار آمد و یا حتی به راحتی در مجاورت‌شان زندگی کرد.
  2. به کلماتی که به کار می‌برید، دقت کنید. این کلمات می‌توانند خیلی‌خیلی مهم و اساسی باشند. اصولاً والدینی که دچار انواع اضطراب‌ها هستند، خودشان را در وضعیتی می‌یابند که مدام به فرزند خود می‌گویند: (مراقب خودت باش). این عبارت می‌تواند بعد از مدتی خاصیت خودش را از دست بدهد، از آن روی که به شدت تکرار شده و دیگر مزه‌اش از بین رفته است و کاربردی برای کودک ندارد. به جای آن، به کودکان‌تان بیاموزید که علاوه بر نشانه‌های خطر، به نشانه‌های امنیت نیز توجه کنند. به طور مثال:

نشان? امنیت: ممکن است کودک شما فردی خجالتی بوده، و نتواند وارد جمعی از کودکانی شود که آن‌ها را نمی‌شناسد و توانایی مشارکت در فعالیت‌های آنان را ندارد. موقعیتی که شما نیز به عنوان یک کودک بارها احساس کرده‌اید. ممکن است شما بگویید: (متوجه شدی که تمام بچه‌ها به تو لبخند می‌زنند؟ فکر می‌کنم امیدوارند که تو نیز به بازیِ آن‌ها بپیوندی.)

مشاهده مقاله  تاثیر تشکر کردن در زندگی: با تشکر کردن خودتان را از مهلکه نجات دهید!

ترس کودکان

به جای این‌که تمام مدت به علائم خطر توجه کنید، به طور مثال: (متوجه شدی که آن پل بسیار لغزنده به نظر می‌آید؟) چنین عباراتی را امتحان کرده و غیر مستقیم به نشانه‌های امنیت اشاره کنید: (متوجه شدی که این پل چه‌قدر ثابت و استوار به نظر می‌آید، بیا قبل از رد شدن از روی آن کمی رویش بایستیم و امتحانش کنیم.)

به کودک‌تان یاد بدهید که هرزمان با یک وضعیتِ برانگیزنده‌ی اضطراب مواجه شد، لازم است تا از مهارت‌های حل مسئله‌اش کمک بگیرد. این هم یک راه خیلی خوب برای این‌که ایده‌تان به ثمر بنشیند، منظورم ایده‌ی (مراقب خودت باش) است. این‌گونه است که کودک مشکلش را نه تنها بدون ترس حل خواهد کرد، بلکه دیگر ریسک کردن را در زندگی خویش از بین نمی‌برد، ریس کردن عملی است که در طیِ آن، کودکان کاوش کرده و مسائل مختلف را می‌آموزند.

انتقال ترس به کودک

  1. برای بچه‌های کوچک، سعی کنید که داستان‌های خودتان را برای زمان خوابش درست کنید، به طوری که این داستان‌ها شامل یک سری شخصیت خاص بوده، که می‌دانند در زمان ترس و یا ناراحتی باید چگونه از پسِ آن بربیایند. این داستان‌ها را کاملاً واضح شرح دهید و سعی کنید از تکرار آن‌ها یا مشابه‌سازی‌شان خودداری کنید، همچنین داستان‌هایی راجع به دیگر درس‌هایی از زندگی نیز تعریف کنید، مانند اهمیت دادن به دیگران و صبر. از مدرسه و یا کتابخانه بپرسید که آیا می‌توانند کتاب‌هایی را برای آموختن این مفاهیم به شما پیشنهاد کنند یا خیر.
  2. اجازه ندهید که نگرانی‌های شما به عنوان یک فرد بالغ و متأهل، گریبان‌گیر فرزندتان هم بشود. گاهی مواقع ما فکر می‌کنیم که کودک‌مان بالغ‌تر از چیزی است که ما می‌بینیم و قادر است تا بیشتر از ظرفیت حقیقی خود، اطلاعات و مشکلات را درک و مدیریت کند. بیایید این‌طور فرض کنیم که شما مشکل مالی دارید. کودک شما قادر نیست تا هیچ کمکی در قبال این موضوع به شما بکند، پس دائم به این فکر می‌کند که ممکن است خانه‌اش را از دست بدهد یا پدر و مادرش از هم جدا شوند. به عبارت دیگر، اجازه ندهید که دوشِ کودک شما با مصائب و مشکلاتی که متعلق به شما هستند و توانایی حلش را ندارد، سنگین شود. وقتی بزرگ‌تر شدند، به آن‌ها یاد بدهید که هرکس با توجه به نقش خود در جامعه و خانواده، مسئولیت‌هایی دارد، و یک سری تصمیمهایی هستند که فقط افراد بالغ می‌توانند بگیرند و نیازی نیست تا راجع به‌شان نگران باشند.
  3. استراتژی‌هایی را که برای خلاصی از ترس‌ها و اضطراب‌های‌تان به کار می‌گیرید را با صدای بلند به زبان بیاورید. امید است تا با این کار فرزند شما نیز همین کار را بکند. برای مثال: (راجع به سخنرانی‌ای که امروز در محل کارم دارم مضطرب هستم. می‌خواهم یک بار دیگر تمرین کنم تا مطمئن باشم که اشکالی پیش نخواهد آمد.) یا (وقتی به مطب دندان‌پزشکی می‌روم، به جای این‌که راجع به کارش یا ابزارآلاتِ پرسر و صدایش نگران باشم، باید به این فکر کنم که وقتی مطب را ترک می‌کنم چه‌قدر دندان‌ها و دهانم بهتر شده‌اند.)

آیا شما هم با مسائل روانشناسی خانواده درگیر هستید

پس برای خواندن مطالب بیشتر کلیک کنید


چرا مردان باید در کارهای خانه به همسرشان کمک کنند؟ کمک کردن مردا

کمک کردن مردان در کارهای خانه موجب استحکام رابطه عاطفی شما و همسرتان می‌شود. چراکه طرف مقابل می‌بیند شما فردی دلسوز و متعهد هستید و واقعاً او را دوست دارید. البته خریدن گل و قرارها و شام‌های عاشقانه جایگاه ویژه‌ی خود را دارند اما اگر در وظایف خانه کمی کمک نکنید، نوعی دیگر از علاقه را از دست خواهید داد.

به نظر می‌رسد که انجام کارهای اتفاقی و بدون اینکه از شما درخواست کرده باشند؛ نشان‌دهنده مهربانی و عشق است و تاثیری ماندگار بر افراد می‌گذارد. همراه دانشگاه زندگی باشید.

انجام کارهای مختلف در خانه و همکاری، ماده‌ای شیمیایی به نام اوکسی توسین را در مغز هر دو نفر آزاد می‌کند. اوکسی توسین را به عنوان «هورمون عشق» می‌شناسند که البته نوعی انتقال‌دهنده شیمیایی نیز هست. مثلاً زمانی که به همسر خود اهمیت بدهید و به او کمک کنید، مقداری از این هورمون ترشح می‌شود.

اینکه انتظار داشته باشید همسرتان بدون اینکه حتی کوچک‌ترین کمکی به او کنید، به شما عشق بورزد، نادرست است. به یاد داشته باشید که کمک کردن مردان در کارهای خانه، نشان‌دهنده علاقه و عشق شما نسبت به طرف مقابل است.

شما باید این کار را در ابتدا برای خودتان و رابطه‌ای که در آن هستید، انجام دهید و صبر نکنید تا برای کار از شما درخواست کنند. عشق چیز زیبایی است، به همسر خود اهمیت بدهید، به او در کارهای خانه کمک کنید و در نهایت رابطه‌ای مستحکم و عالی داشته باشید.

کمک کردن مردان در کارهای خانه

بنابراین کمک کردن مردان در کارهای خانه و به همسرشان، در نهایت برای خودشان مفید است و رابطه‌ آنها بهبود می‌بخشد. اما گوش برخی مردها به این حرف‌ها بدهکار نیست و کمکی نمی‌کنند. در ادامه توصیه‌های برای زنان داریم تا به وسیله آن بتوانند همسرشان را متقاعد کنند در کارها همراه آنان باشند. برای رسیدن به چنین هدفی باید کم صبور باشید و از مشاجره کردن بپرهیزید:

1 – با او صحبت کنید

توصیه می‌شود که به آرامی با همسرتان درباره این موضوع صحبت کنید. یک آخر هفته را در نظر بگیرید و در کل سعی کنید زمانی را انتخاب کنید که کار و مشغله همسرتان زیاد نباشد. اصلاً تلاش نکنید موضوع کمک در کارهای خانه را در زمان تنش یا جر و بحث مطرح کنید، چراکه با این کار به هیچ نتیجه‌ای نمی‌رسید و فقط خودتان را خسته می‌کنید.

مشاهده مقاله  10 مزیت فوق العاده قصه گویی برای کودکان

در ضمن، نباید با همسرتان مانند بچه یا یک کارمند که باید از دستورات شما تبعیت کند، رفتار کنید. این کار و چنین نوع رفتاری، فقط موجب دعوا و مشاجره می‌شود و کاملاً بی‌فایده است. لیستی از کارهای مورد نیاز در خانه تهیه کنید و در زمان مناسب که همه چیز آرام است، لیست را به همسرتان نشان دهید.

همچنین باید از کارهایی که او تاکنون برای شما و خانواده انجام داده، تشکر و قدردانی کنید. سپس بگویید که وظایف شما در خانه زیاد شده و نمی‌توانید از پس همه آن‌ها بربیایید و اگر او بتواند به شما کمک کند، بار بزرگی از روی دوشتان برداشته می‌شود.

باز هم می‌گوییم که اصلاً با داد و دعوا این موضوع را مطرح نکنید زیرا واکنش مناسبی دریافت نخواهید کرد و طرف مقابل هم مصمم می‌شود که در کارها کمک نکند. صحبت منطقی راه بهتری است و باعث نزدیک‌تر شدن زوج به هم می‌شود. اینکه احساسات خود را آزادانه و در کمال آرامش بیان کنید، شما را به نتیجه بهتری می‌رساند

 

در مسیر زندگی خود به مشکل برخورده اید؟

دانشگاه زندگی به شما کمک می کند


بهترین زمان برای ازدواج چه موقعی است؟

وقتی که از سن و سالِ مناسب برای ازدواج صحبت به میان می‌آید، استانداردهای دوگانه‌ای برای زنان و مردان در نظر گرفته می‌شود. معمولاً به مردها گفته می‌شود تا زمان رسیدن به  آمادگی کامل صبر کنند و به سمت ازدواج نروند. یعنی به بلوغ کامل برسند، کار و حرفه‌ای داشته باشند تا بتوانند از پس مخارج زندگی بر بیایند و از نظر اقتصادی مشکلی نداشته باشند. شاید از نظر بعضی‌ها این کار تصمیمی کاملاً عاقلانه و مناسب باشد. اما درباره زنان چطور؟ همراه ما باشید.

این موضوع باعث می‌شود که مردان به بلوغ بیشتری برسند و به اصطلاح پخته‌تر شوند و از طرفی فرصت بیشتری برای یافتن فرد مورد نظر داشته باشند. اما چنین دیدگاهی نسبت به زنان وجود ندارد. فیلم‌ها و داستان‌های عاشقانه همه چیز را طوری به تصویر می‎کشند که انگار یک دختر از زمان کودکی باید در فکر یافتن فردی مناسب و ازدواج با او باشد و رویاهایی این شکلی را در ذهنش بپروراند!

فشارهای خانواده و جامعه تا دهه 20 سالگی وجود دارد و اگر دختری 30 سالگی را رد کند، انگار که فرصت ازدواج برای همیشه از دست رفته است ولی این باور غلط است. توجه کنید که زودتر ازدواج‌ کردن به هیچ وجه به معنی یک ازدواج موفق و زندگی خوب نیست. چراکه تعداد زیادی از همین ازدواج‌های زودتر از موعد، در نهایت با مشکلاتی مواجه می‌شوند و حتی آمار اختلاف و طلاق در بین آن‌ها زیاد است. واقعیت این است که دانایی انسان با افزایش سن؛ بیشتر می‎شود و می‌تواند انتخاب عاقلانه‌تری داشته باشد. وقتی سن زن کمی بالا می‌رود، از نظر احساسی به پختگی بیشتری می‌رسد و تجربه او برای شناخت فرد مناسب، بیشتر شده است.

مشاهده مقاله  چرا مردان باید در کارهای خانه به همسرشان کمک کنند؟ کمک کردن مردان در کارهای خانه

ازدواج

البته زنانی که در سن بالا ازدواج می‌کنند، مشکلات خاص خودشان را دارند. یکی ترس از طلاق است و اینکه شاید پس از گذشت این همه مدت و سنجش همه جوانب، ازدواج با شکست مواجه شود. البته این موضوع کمتر اتفاق می‌افتد و به نظر می‌رسد چنین ازدواج‌هایی از دوام بیشتری برخوردار هستند. خیلی از زنانی که بالای 30 سال داشتند و ازدواج کردند، از زندگی مشترک خود رضایت بیشتری داشتند و احساس راحتی بیشتری در کنار همسرشان داشتند.

استفانی کونتز نویسنده کتاب‌هایی مانند Marriage, A History (ازدواج، یک تاریخ) و The Way We Never Were (هرگز اینگونه نبودیم) در این باره صحبت‌هایی دارد و به تفاوت نسل‌ها اشاره می‌کند:

«در گذشته مثلاً دهه 60 میلادی، افراد تمایل بیشتری برای ازدواج در سن پایین داشتند چونکه کار زیادی برای زنان وجود نداشت و آنان بیشتر به ازدواج و مادر شدن روی می‌آوردند. اما امروزه، انتظارات افراد از ازدواج به شدت بالا رفته است – مثل یک رابطه دوستی،  نفع مشترک و یادگیری از یکدیگر شده است. ما می‌خواهیم به عنوان افرادی هم‌سطح با هم مذاکره کنیم.»

 

ازدواج و طلاق از مسائل مهم روانشناسی خانواده هستند

با دانشگاه زندگی همراه شوید


وقتی همسرم عزت نفس پایین دارد، باید چه کنم؟

در بین تمام فاکتور‌های شخصیت, خشم و عصبانیت نزدیکترین ارتباط را با بیماری‌های قلبی و سایر امراض جسمانی و رفتاری دارد. در واقع عصبانیت بهترین پیش‌‌ بینی‌کنند? بیماری و مرگ زود‌هنگام است. خشم تلاشی برای کنترل دیگران به منظور برآورده شدن نیاز‌هاست. معمولا خشم از ناامیدی‌ها و ناکامی‌ها سر برمی‌آورد. به خصوص هنگامی که انتظارات‌مان از طرف مقابل برآورده نمی‌شود.

اشخاص, یا  مستقیم از طریق «ضرب و شتم» و یا غیر‌مستقیم از طریق نوعی رفتار تهاجمی ـ منفعلانه خشم خود را بروز می‌دهند. افراد تهاجمی ـ‌ منفعل به روش‌های گوناگون مثل جنگ و جدال، اخم، بی‌محلّی و ناپدید شدن، درست زمانی که به آن‌ها نیاز است، مخالفت خود را اعلام می‌کنند. هر دو نوع عصبانیت می‌تواند تاثیرات مخرّب و جدی‌ بر روی سلامت و روابط‌مان داشته باشد.

خشم و خشونت

6 راه برای اینکه بهتر خشم‌مان را کنترل کنیم:

  1. در ترس جاری شوید

ترس همیشه در پشت خشمگین شدن حضور دارد. ترس اغلب از یک احساس ناتوانی در کنترل دیگران حاصل می‌شود. مقابله با این نوع ترس تنها با این روش ممکن می‌شود که یاد بگیریم چگونه در آن جاری شویم. جاری شدن در ترس به این معنی است که به جای مقابله با آن، با آغوش باز ترسمان را بپذیریم. وقتی اعتراف می‌کنید از چه  می‌ترسید، کم‌کم  به این توانایی دست پیدا می‌کنید که تنش  و  اضطراب را از خود دور کنید.

 

  1. عزت نفس‌تان را تقویت کنید

عزت نفس مثبت و سالم برای کنترل خشم، ضروری است. با تمرکز بر ویژگی‌های مثبت و نه عیب و ایرادهایتان عزت‌نفس‌تان را بهبود ببخشید.

مشاهده مقاله  راه‌های کمک به نوجوانان برای مدیریت هیجان

 

  1. هنگام خشم و عصبانیت «رها سازی» را تمرین کنید

با تمرین «رها سازی» با خشم و عصبانیت خداحافظی کنید. اینکه همیشه نمی‌توان، و نباید کنترل همه چیز را در دست داشت، مهارتی ارزشمند است که متاسفانه جامعه به ما نمی‌آموزد. بهترین سپر در برابر خشم و عصبانیت توانایی «رها‌ سازی» است. هنگامی که متوجه عصبانیت خود می‌شوید، پیش خود تکرار کنید:

«من می‌توانم «آزاد و رها» باشم».

«من می‌توانم آزاد و رها باشم و باز هم در کنترل بمانم. رهایی احساس بهتری به من می‌دهد و شرایط را سهولت می‌بخشد».

«نیازی نیست خشمگین شوم و این فرد (موقعیت) را تغییر دهم».

«من فرد خشمگینی نیستم».

به یاد داشته باشید سخنی را که از روی خشم رانده شود هرگز نمی‌توان پس گرفت؛ هر گزند و آسیبی به دیگری قابل جبران نیست؛ اثر آن می‌تواند برای سال‌ها باقی بماند. پس، با «رهاسازی» سود بیشتری به دست آورید.

 کنترل خشم

  1. آماده و حاضر باشید

هرگاه تیر خشمی به سمت خود یا دیگران پرتاب می‌کنید، روی کاغذ یا در ذهن خود آن را یاد‌داشت کنید. در واقع از این اوضاع خشم‌آلود برای موقعیت‌های آینده بهره ببرید و خود را آماده‌تر سازید.

 

  1. از « باید…»ها بپرهیزید

اگر قوانین سفت و سختی در رابطه خود با دیگران دارید و همواره تلاش می‌کنید آن‌ها را به آنچه که نیستند تبدیل کنید، منتظر خشم، ناامیدی و سرخوردگی بیشتری در زندگی‌تان باشید. خود را از انحصار «باید…»ها رها سازید. این واژه بسیار مخرب است و به رابطه‌تان با دیگران صدمه می‌زند. در این‌جا با چند «باید» سمّی که اجتناب از آن‌ها ضروری است آشنا می‌شویم:

مشاهده مقاله  وقتی همسرم عزت نفس پایین دارد، باید چه کنم؟

«او باید مهربان‌تر باشد».

«وقتی وارد جمعی می‌شوم، همه باید به من سلام کنند».

«وقتی وظایفی برایش تعیین می‌کنم، باید همه را انجام دهد».

«او باید بیشتر به والدین‌اش عشق بورزد و بیشتر به آن‌ها سر بزند».

«باید به من احترام بگذارد. من جایگاه بالاتری دارم و لایق‌اش هستم».

 

  1. اهداف واقع‌بینانه داشته باشید

معمولا قول و قرار‌ها و آرزوها به ندرت باعث تغییر در رفتار می‌شوند. اگر در رسیدن به اهداف‌تان موفق نشوید، سرخورده و خشمگین خواهید شد. برای خود اهداف واقع بینانه تعیین کنید. حتی اگر آرام ‌آرام و با گام‌های کوچک به سمت هدف حرکت می‌کنید، مطمئن شوید که در حال پیشرفت‌ هستید.

 

مسیر زندگی را درست تعیین کنید

با دانشگاه زندگی همراه شوید