چگونه با خشم و عصبانیت خود مقابله کنیم؟

در بین تمام فاکتور‌های شخصیت, خشم و عصبانیت نزدیکترین ارتباط را با بیماری‌های قلبی و سایر امراض جسمانی و رفتاری دارد. در واقع عصبانیت بهترین پیش‌‌ بینی‌کنند? بیماری و مرگ زود‌هنگام است. خشم تلاشی برای کنترل دیگران به منظور برآورده شدن نیاز‌هاست. معمولا خشم از ناامیدی‌ها و ناکامی‌ها سر برمی‌آورد. به خصوص هنگامی که انتظارات‌مان از طرف مقابل برآورده نمی‌شود.

اشخاص, یا  مستقیم از طریق «ضرب و شتم» و یا غیر‌مستقیم از طریق نوعی رفتار تهاجمی ـ منفعلانه خشم خود را بروز می‌دهند. افراد تهاجمی ـ‌ منفعل به روش‌های گوناگون مثل جنگ و جدال، اخم، بی‌محلّی و ناپدید شدن، درست زمانی که به آن‌ها نیاز است، مخالفت خود را اعلام می‌کنند. هر دو نوع عصبانیت می‌تواند تاثیرات مخرّب و جدی‌ بر روی سلامت و روابط‌مان داشته باشد.

خشم و خشونت

6 راه برای اینکه بهتر خشم‌مان را کنترل کنیم:

  1. در ترس جاری شوید

ترس همیشه در پشت خشمگین شدن حضور دارد. ترس اغلب از یک احساس ناتوانی در کنترل دیگران حاصل می‌شود. مقابله با این نوع ترس تنها با این روش ممکن می‌شود که یاد بگیریم چگونه در آن جاری شویم. جاری شدن در ترس به این معنی است که به جای مقابله با آن، با آغوش باز ترسمان را بپذیریم. وقتی اعتراف می‌کنید از چه  می‌ترسید، کم‌کم  به این توانایی دست پیدا می‌کنید که تنش  و  اضطراب را از خود دور کنید.

 

  1. عزت نفس‌تان را تقویت کنید

عزت نفس مثبت و سالم برای کنترل خشم، ضروری است. با تمرکز بر ویژگی‌های مثبت و نه عیب و ایرادهایتان عزت‌نفس‌تان را بهبود ببخشید.

مشاهده مقاله  راه‌های کمک به نوجوانان برای مدیریت هیجان

 

  1. هنگام خشم و عصبانیت «رها سازی» را تمرین کنید

با تمرین «رها سازی» با خشم و عصبانیت خداحافظی کنید. اینکه همیشه نمی‌توان، و نباید کنترل همه چیز را در دست داشت، مهارتی ارزشمند است که متاسفانه جامعه به ما نمی‌آموزد. بهترین سپر در برابر خشم و عصبانیت توانایی «رها‌ سازی» است. هنگامی که متوجه عصبانیت خود می‌شوید، پیش خود تکرار کنید:

«من می‌توانم «آزاد و رها» باشم».

«من می‌توانم آزاد و رها باشم و باز هم در کنترل بمانم. رهایی احساس بهتری به من می‌دهد و شرایط را سهولت می‌بخشد».

«نیازی نیست خشمگین شوم و این فرد (موقعیت) را تغییر دهم».

«من فرد خشمگینی نیستم».

به یاد داشته باشید سخنی را که از روی خشم رانده شود هرگز نمی‌توان پس گرفت؛ هر گزند و آسیبی به دیگری قابل جبران نیست؛ اثر آن می‌تواند برای سال‌ها باقی بماند. پس، با «رهاسازی» سود بیشتری به دست آورید.

 کنترل خشم

  1. آماده و حاضر باشید

هرگاه تیر خشمی به سمت خود یا دیگران پرتاب می‌کنید، روی کاغذ یا در ذهن خود آن را یاد‌داشت کنید. در واقع از این اوضاع خشم‌آلود برای موقعیت‌های آینده بهره ببرید و خود را آماده‌تر سازید.

 

  1. از « باید…»ها بپرهیزید

اگر قوانین سفت و سختی در رابطه خود با دیگران دارید و همواره تلاش می‌کنید آن‌ها را به آنچه که نیستند تبدیل کنید، منتظر خشم، ناامیدی و سرخوردگی بیشتری در زندگی‌تان باشید. خود را از انحصار «باید…»ها رها سازید. این واژه بسیار مخرب است و به رابطه‌تان با دیگران صدمه می‌زند. در این‌جا با چند «باید» سمّی که اجتناب از آن‌ها ضروری است آشنا می‌شویم:

مقالات روانشناسی خانواده را کلیک کنید

دانشگاه زندگی را کلیک کنید


با هول شدن، اشتباه لپی و تپق زدن در سخنرانی خداحافظی کنید!

باران هم به شدت می وزه،با شماره 2013 تماس بگیرید و پیامک بدید، کسی که لیزر انداخته قطعا توی استادیومه و…یک بار دیگر این جملات را بخوانید. تناقض خاصی در این جملات وجود دارد که این روزها به عنوان “سوتی” بین ما متداول شده است. این موارد فقط تعداد محدودی از اشتباهات لپی یک گزارشگر مشهور و کارکشته فوتبال هستند. اگر گزارشگران مرتکب این تعداد اشتباه لپی یا همان تپق می شوند از دیگران باید چه انتظاری داشت؟ همان طور که می دانید همه ما حین صحبت کردن تپق می زنیم و به اصطلاح طبیعی است که سوتی بدهیم. اما چون صحبت کردن افراد معمولی چندان اهمیتی برای جمعیت بزرگی ندارد در خاطرات ثبت نمی شود. کافی است تا یک فرد مشهور بین ما مرتکب خطا شود و در طول صحبت کردن به قول خودمان سوتی دهد. آن موقع است که این سوتی بازیچه دست دیگران می‌ شود تا از آن در هر فرصتی استفاده کرده و اعتبار شخص را زیر سوال ببرند. تا کنون برای شما هم پیش آمده است سوتی بدهید یا بابت تپق زدن در سخنرانی خجالت زده شوید؟

منظور از تپق زدن گرفتگی زبان یا اشتباه تلفظ کردن کلمات به صورت کاملا غیرعمدی است. در صحبت کردن معمول نه؛ اما برای یک سخنران نظیر یک گزارشگر یا سخنگو قانون اهمیت زیادی دارد بتواند کلمات را به خوبی و در جای خود ادا کند. با این حال یک سخنران هم حتی اگر تمرین زیادی داشته باشد و با تجربه شده باشد ممکن است تپق بزند و بابت این مشکل در برابر مخاطبان خود خجالت زده شود.

اگر شما هم یک سخنران هستید یا بیم تپق زدن در سخنرانی آرامشتان را ربوده است این مطلب از دانشگاه زندگی مخصوص شما است تا با ترفند های جلوگیری از تپق زدن در سخنرانی آشنا شوید.

ترفندهای جلوگیری از تپق زدن در سخنرانی

قبل از این که به سراغ هر ترفندی برویم باید ببینیم ذات تپق زدن بیماری است یا تنها یک اختلال ساده؟ یک زبان شناس آمریکایی در این باره توضیحات شفافی ارائه کرده است:

مشاهده مقاله  ارتباط موثر در سخنرانی

مغز هر انسان از سه بخش معناشناسی، آواشناسی و کلمه شناسی تشکیل شده است. تمام عباراتی که یک انسان به زبان می آورد حاصل هماهنگی و همزمانی عملکرد این سه بخش با یکدیگر است. زمانی که تپق می زنید و گرفتگی زبان باعث می شود درست یک واژه را به کار نبرید احتمالا یک وقفه کوتاه در هماهنگی این سه بخش با هم پیش آمده است.

ترفندهای جلوگیری از تپق زدن در سخنرانی

تپق زدن بد نیست!

گفتیم که به علت برخی از ناهماهنگی ها تپق زدن پیش می آید و باعث می شود یک سخنران سوتی دهد(!) اما از نظر زبان شناسان تپق زدن آن قدر ها هم که فکر می کنید ناپسند نیست. آن ها معتقدند بسیاری از واژه ها در زبان های مختلف ریشه در همین اشتباهات ناخواسته افراد دارد. در واقع سیستم زبانی و نوآوری های آن مربوط به همین اشتباهاتی است که ما مرتکب می شویم.

اشتباهات لپی نشانه بیماری و اختلال کلامی نیستند!

حتما برای شما هم پیش آمده است که حس کنید مدتی در تلفظ کلمات دائم تپق می زنید و نمی توانید یک کلمه را آن طور که باید و شاید ادا کنید. در چنین مواردی احتمالا فکر می کنید دچار بیماری زبان پریشی و انواع آن شده اید و باید به دکتر مراجعه کنید.

فراموش نکنید که تپق زدن و اشتباهات لپی که باعث هول شدن فرد برای ادامه حرف زدن می شوند بیماری نیستند! شما یک بیمار نیستید و نیازی به مراجعه به پزشک ندارید. خیلی وقت ها سرعت صحبت کردن باعث بروز چنین اختلالاتی می شود.

ترفندهای جلوگیری از تپق زدن در سخنرانی

چالاکی زبان با تپق زدن!

بابت هر تپقی که به عنوان سخنران برایتان پیش می آید خدا را شکر کنید! تپق زدن یعنی چالاکی زبان. یعنی شما به عنوان یک سخنران می توانید یک برند اختصاصی تولید کنید و کلام خاص خودتان را تولید نمایید. زایندگی زبان را دست کم نگیرید و بابت این موضوع خوشحال باشید.

مشاهده مقاله  9 چیزی که قبل از هر چیز باید در سالن سخنرانی چک شود

البته آشفتگی های ذهن افراد هم در تپق زدن تاثیرگذار است. وقتی که کلمه ای را برای بار اول می شنوید مسلما به زبان آوردن آن با توجه به تازگی واژه در ذهنتان موجب تپق زدن یا گرفتگی زبان می شود.

نشانه های تپق زدن

موارد زیر تپق زدن در سخنرانی به شمار می روند:

  • تلفظ غلط کلمات
  • ادای کلماتی دیگر به جای کلمات هدف
  • گرفتگی زبان هنگام صحبت کردن

ترفندهای جلوگیری از تپق زدن در سخنرانی

ترفند های جلوگیری از تپق زدن در سخنرانی

تنظیم رژیم غذایی

یکی از مهم ترین نکاتی که در زندگی یک سخنران اهمیت دارد تغذیه او می باشد. مصرف سیگار و احیانا نوشابه های گازدار و الکلی در تکلم تاثیر زیادی می گذارند. هر چیزی که تعادل شما را در ایستادن و راه رفتن به هم بزند روی توانایی صحبت کردنتان نیز اثرگذار است. سبک غذا خوردن و تنظیم میزان کافئین بدن روی عملکرد سیستم مغزی و هیپوتالاموس موثر است.

تنظیم حجم هوای تنفسی در طول صحبت کردن

یکی دیگر از دلایل تپق زدن در سخنرانی عدم وجود تهویه مطبوع است. وقتی که هوای سالن نفس گیر و اصطلاحا خفه باشد همه چیز آماده است تا تنفستان نامتعادل شود. شما برای صحبت کردن بیش از هر چیز به هوای پاکیزه نیاز دارید. سرما و گرمای زیاد در وضعیت روحی و تمرکز شما تاثیرگذار است. دو عامل اصلی تپق زدن در سخنرانی فشار و هیجان بیش از حد است.

مطالعه بیش تر کلمات بیگانه

اگر سخنرانی شما حاوی کلماتی بیگانه است وتلفظ این کلمات برای شما سخت است بیهوده تلاش نکنید! شما نیاز به مطالعه بیشتری دارید تا بتوانید خود را با این کلمات سازگار کنید! از ترفند های بداهه گویی که قبلا در دانشگاه زندگی معرفی شد حتما استفاده کنید. وقتی که مهارت بداهه گفتن را داشته باشید می توانید حتی زمانی که در تلفظ یک کلمه با مشکل رو به رو شدید به نحوی موضوع را ختم به خیر کنید. مطالعه و تکرار کلمات بیگانه را جدی بگیرید.

 

روانشناسی خانواده می تواند در تحکیم پایه های زندگی شما را یاری کند

دانشگاه زندگی همراه شماست


تحکیم پایههای زندگی با آموزش روانشناسی خانواده

این روزها اطراف هر یک از ما پر شده است از آشنایی‌های رنگارنگی که به سرانجام نرسیده‌اند و یادآوری آن رابطه‌ی از دست رفته چیزی جز پشیمانی و مرور خاطرات تلخ برای افراد به دنبال ندارد. گاهی عمر این روابط آن قدر کوتاه می‌شود که از چارچوب یک تعامل دوطرفه خارج می‌شود و گاهی هم با وجود مدت زمانی که از شکل‌گیری آن گذشته است بازهم طرفین با در بسته رو به رو می‌شوند. انگار ذره ذره وجودمان در کنار هسته اصلی کائنات هر لحظه یادآوری می‌کنند که هیچ چیزی اصیل‌تر و مستحکم‌تر از بنیاد خانواده و هیچ آموزشی ضروری‌تر از روانشناسی خانواده برای حفظ چارچوب آن نیست.

جای تعجب نیست که روابط خانوادگی مناسب باعث افزایش رضایتمندی فرد شوند و درست در مقابل آن، روابط سردرگم فرد به فرد باعث نارضایتی ما شوند. با این حال بسیاری از اعضای خانواده، به همان اندازه که به سایر اعضا محبت و عشق می‌ورزند از آن‌ها نفرت دارند! این دقیقا همان چیزی است که باعث جدایی و عدم همراهی و سازش افراد خانواده می‌گردد. جالب است بدانید که تعامل با یکدیگر، هسته اصلی یک خانواده است که بدان پویایی می‌بخشد.

 

روانشناسی خانواده

فرهنگ خانواده، تعداد فرزندان، وضعیت تحصیلی و جایگاه اجتماعی هر یک در مجموع اکوسیستم پیچیده‌ای را به وجود می‌آورند. اکوسیستمی که برای مدیریت و برپایی نظم در آن به ناچار باید دست به دامن یادگیری روانشناسی خانواده شویم و تک تک موقعیت‌های زندگی را با مفاهیم مختلف آن به چالش بکشیم.

شناخت ارزش حقیقی خانواده در اجتماع

آن چه زندگی را در قرن بیست و یکم جذاب می‌کند تنوعی است که بین سازمان‌ها و اجتماعات مردمی وجود دارد. در این بین قطعا یکی از جذاب‌ترین گروه‌ها همان خانواده است که اگرچه در ذهن ما از یک زوج دونفره تشکیل می‌شود، اما در حقیقت انواع تعریف خانواده گسترده‌تر است و ما در بحث روانشناسی خانواده ملزم به شناخت جایگاه هر یک هستیم تا تحلیل درستی از موقعیت‌های موجود داشته باشیم.

 

روانشناسی خانواده

در ایالت متحده آمریکا از هر 5 خانواده موجود، فقط یک خانواده از زوج و یا زوج و فرزاندانشان تشکیل شده است. بنابراین شکل خانوار‌ها به جز فرم معمول اولیه، می‌تواند اشکال مختلف دیگری هم داشته باشد:

  1. خانواده‌هایی فقط با پدر و یا مادر و یا بیش از یک پدر یا مادر
  2. زوج‌هایی که فرزند ندارند
  3. زوج‌هایی که بعد از طلاق هنوز هم چارچوب خانواده را حفظ کرده‌اند
  4. زوج‌هایی که بدون طلاق جداگانه و به تنهایی یا با فرزند زندگی می‌کنند
  5. خانواده‌هایی که به خاطر حضور اقوام والدین پرجمعیت‌تر شده‌اند
  6. افرادی که با هم زندگی می‌کنند؛ اما در تعریف کلیشه‌ای خانواده جای نمی‌گیرند

مفهوم روانشناسی خانواده و نقش آن برای جامعه

با تشکیل خانواده و به مرور زمان مشکلات مختلفی در زندگی ظهور و بروز پیدا می‌کنند که تقریبا کنترل و حل آن‌ها از دست همه اعضا خارج می‌شود. در چنین شرایطی روانشناسی خانواده وارد میدان می‌شود.

مشاهده مقاله  چرا مردان باید در کارهای خانه به همسرشان کمک کنند؟ کمک کردن مردان در کارهای خانه

روانشناسی خانواده شاخه‌ای جداگانه از روانشناسی نیست؛ اما موضوع خانواده به قدری وسیع است که کارشناسان خبره در این زمینه به صورت تخصصی پژوهش می‌کنند و بنابراین تمرکز خود را روی این مقوله مهم قرار داده‌اند.

 

روانشناسی خانواده

بنابراین روانشناس خانواده گام به گام و به صورت زیر می‌تواند نقشی تزایدی در حل و فصل بسیاری از اختلافات خانوادگی شود:

  1. بررسی و شناخت ریشه اختلافات
  2. گفتگوی فرد به فرد با طرفین اختلاف و شفاف‌سازی منشا مشکلات
  3. به چالش کشیدن اعضای خانواده و ارائه تمرینات فردی
  4. ارائه تمرینات گروهی جهت کسب مهارت‌های زندگی

اکنون همین خدمات به صورت آنلاین هم ارائه می‌شود. ما در دانشگاه زندگی روانشناسی خانواده را به عنوان هسته مرکزی موضوعات روانشناسی بررسی می‌کنیم و همواره راهکارهایی را در این زمینه ارائه می‌دهیم.

 

روانشناسی خانواده

اهداف روان‌شناسی خانواده

وقتی پای روانشناسی برای حل مشکلات و اختلافات درون خانواده‌ای مطرح می‌شود قطعا رویکردها و اهداف تغییر می‌کند. در اوج اختلافات و زمانی که خانواده در مرحله حاد تصمیم به رفع مشکلات می‌گیرد، هرگز منافع فردی نادیده گرفته نمی‌شود. این در حالی است که که کانون خانواده و زندگی مشترک در حساس‌ترین برهه خود، نیازمند مشورت، همکاری و همدلی از سوی کارشناسی است که به موضوع روانشناسی خانواده، بدون هرگونه جانبداری کاملا احاطه دارد. بنابراین:

روانشناسی خانواده بدون برچسب‌ها به کمک شما می‌شتابد!

یک خانواده، هر چند هم موفق ممکن است به سبب مشکلات موجود ساختار اولیه را نداشته باشد. مثلا پدر و مادر در حالی که حاصل زندگی آن‌ها یک یا چند فرزند بوده از هم جدا شوند. وقتی که شرایط خانواده تغییر می‌کند، معمولا دید اجتماع نسبت بدان تغییر می‌کند و از برچسب‌های مختلفی مثل زندگی “فروپاشیده” یا “فرزندان طلاق” استفاده می‌شود. این در حالی است که در روانشناسی خانواده ارزش حقیقی همه اقسام خانواده در جامعه شناخته می‌شود و هیچ یک نسبت به دیگری برتری ندارد. بنابراین می‌توانید با خیال آسوده مشکلات و دغدغه‌های فکریتان را به دنیای معجزه‌آسا روانشناسی بسپارید و در تصمیم‌گیری عجله نکنید.

روانشناسی خانواده دیدگاهی متعادل و یکسان دارد

از دید بسیاری از افراد، بعضی از خانواده‌ها و فرزندانی که در فضای آن خانوار رشد یافته‌اند مستعد بسیاری از جرایم، خشونت‌ها و مشکلات رفتاری می‌شوند. این در حالی است که مدت‌ها پیش این فرضیه رد شده و اکنون در روانشناسی خانواده، انواع‌ خانواده‌ها با دیدگاهی یکسان بررسی می‌شوند.

روانشناسی خانواده پست مدرن رویکردی متفاوت دارد

هم‌اکنون موضوع خانواده در شاخه جدیدی تحت عنوان روانشناسی پست مدرن بررسی می‌شود. این شاخه جدید کاملا به‌روز و بر اساس شواهد حقیقی جامعه مدیریت می‌‌گردد؛ مثلا اگر کودکی دچار اختلالات رفتاری یا افت درسی در مدرسه باشد، این مشکل را لزوما به مشکلات خانواده و طلاق خانوده نسبت نمی‌دهند. یا این که پیشرفت درسی فرزندان الزاما به سبب رشد در خانواده‌ای آرام و موفق صورت نمی‌گیرد.

به نمودار زیر توجه کنید:

روانشناسی خانواده

طبق این نمودار فاکتورهای مختلف خانواده، محیط زندگی و سلامت می‌توانند تاثیرات مختلفی روی بهداشت روانی فرزندان داشته باشد. اگرچه روانشناسی خانواده در رشد فرزندان نقش مهمی دارد اما عواملی نظیر بیمه درمانی و امور دارو و درمان نقش پررنگ‌تری نسبت به فاکتورهای دیگر داشته‌اند.

 

اگر در مورد مسائل روانشناسی خانواده سوالی دارید کلیک کنید

ما در دانشگاه زندگی پاسخگوی سوالات شما هستیم


اهمیت خودآگاهی در موفقیت رهبران و مدیران

خودآگاهی به عنوان مهم‌ترین قابلیت مدیران شناخته شده که حتماً باید به آن توجه ویژه‌ای کنند. با توجه به گفته‌های نویسندگان کتاب How to Become a Better Leader (چگونه یک رهبر بهتر شویم)، رهبران و مدیران موفق می‌دانند که چگونه از مزیت‌های طبیعی و دورنی خود بهره بگیرند و این موضوع به آن‌ها کمک فراوانی می‌کند.

همچنین تحقیقی درباره تاثیر خودآگاهی بر کمپانی‌های مختلف انجام شده است. در این تحقیق بالغ بر 486 کمپانی معتبر حضور داشتند و در نهایت مشخص شد در کمپانی‌های موفق‌تر که سود بیشتری کسب می‌کنند، میزان خودآگاهی در میان کارمندان بسیار بیشتر از کمپانی‌های دیگر است.

اما به نظر می‌رسد که سطح خودآگاهی در رهبران کمپانی‌ها چندان زیاد نیست. زنان در مقام‌هایی مانند مدیریت، نسبت به مردان از خودآگاهی بسیار بیشتری برخوردار هستند و آمارها نشان می‌دهند که هنوز جای پیشرفت در این زمینه وجود دارد. در تحقیقی که گروه تحقیقاتی Hay روی بیش از 17 هزار نفر در سراسر دنیا انجام داد، مشخص شد 19 درصد زنان در مقام‌های بالا، خوداگاهی داشتند در حالیکه این رقم در مردان تنها 4 درصد است. در ادامه نکاتی را نوشته‌ایم که به کمک آن‌ها می‌توانید خوداگاهی را افزایش دهید و به سمت موفقیت پیش روید:

ابتدا خودتان را بشناسید

یکی از عوامل اصلی این است که بتوانید خود را به خوبی بشناسید. دکتر تراویس بردبری، نویسنده کتاب Emotional Intelligence 2.0 خودآگاهی را یکی از بخش‌های عمده‌ی هوش احساسی انسان می‌داند. او در تعریف هوش احساسی می‌گوید که این هوش، در واقع توانایی تشخیص احساس در خودتان و دیگران و همچنین، توانایی شما در استفاده از این آگاهی برای تنظیم کردن روابط و رفتارهایتان است.

مشاهده مقاله  آموزش انتقاد کردن: نرم،نامحسوس و موثر از دنیای اطراف خود انتقاد کنید

خودآگاهی شما را قدرتمندتر می‌کند زیرا باعث می‌شود که تصمیمات بهتری بگیرید، دچار تحول شوید و پیشرفت کنید. در ادامه تعدادی راهکار اساسی برای افزایش خوداگاهی را آورده‎ایم:

خودآگاهی

عوامل بیرونی را تشخیص دهید

عوامل بیرونی، محرک‌ها و به طور کلی نشانه‌ها را (چه مثبت باشد چه منفی) تشخیص دهید و آن‌ها را بررسی کنید. بدانید که چرا کارهایتان را انجام می‌دهید و واکنش بقیه نسبت به آن چیست؟ شما چگونه در قبال کارهای دیگران واکنش نشان می‌دهید و دقیقاً چرا چنین کاری انجام می‌دهید؟ تاثیر فرهنگ بر دیدگاه شما و درکتان از دیگران چگونه است؟

 

خودآگاهی

بازخوردهای قابل اعتماد دریافت کنید

بازخورد حس همدلی ایجاد می‌کند و باعث می‌شود که از تاثیر کارهایتان بر دیگران مطلع شوید. یکی از نشانه‌های بارز کم بودن خودآگاهی، این است که نقاط ضعف خودتان را ندانید و به رفتار، اعمال و اعتقادات خود توجه نکنید. در این صورت، باید انتظار داشته باشید که عملکرد شما موفقیت‌آمیز نباشد.

شرایط را در نظر بگیرید

فکر کنید که چه زمانی باید از یک ویژگی شخصیتی خاص به نفع خود استفاده کنید و چه زمانی باید آن را کنار بگذارید. بر اساس تحقیقا دانشگاه MIT،  بیشتر مدیران دارای خوداگاهی، قادر به تشخیص چنین موارد در هویت‌شان و تغییر رفتار در شرایط متفاوت هستند. این افراد شخصیت خود را به کلی تغییر ندادند بلکه یاد گرفتند خودشان باشند به همراه «مهارت بیشتر». مدیران موفقی که از خودآگاهی برخوردار هستند، می‌دانند در کدام شرایط و موقعیت‌ها از برخی ویژگی‌های شخصیتی استفاده کنند و چه زمانی این کار را نکنند.

برای انتخاب مسیر زندگی درست مشاوره بگیرید

دانشگاه زندگی همراه شماست


آیا واقعاً وقتی خوشحال هستیم، زمان سریع تر میگذرد؟

اگر شما پدر یا مادر باشید، احتمال این‌که به یک سفر خانوادگی طولانی بروید خیلی زیاد است. وقتی سفر شما آغاز شده باشد، ده دقیقه نمیگذرد که صدایی از صندلی‌های پشتی می‌گوید: (هنوز نرسیده‌ایم؟) زمان برای کودکان به آرامی می‌گذرد، خصوصاً اگر انتظار یک چیز خوشایند را داشته باشند (مثلاً مقصدی زیبا و پر از همسالان در انتهای مسیر)، یا وقتی حوصله‌شان سر رفته باشد. پس شما به آن‌ها پیشنهاد می‌دهید که یک کتاب بخوانند یا یک فیم ببینند. حتی ممکن است بازی‌های بین راهی را پیشنهاد کنید. به عبارتی دیگر سعی میکنید کاری کنید که زمان برای آن‌ها سریع‌تر بگذرد.

هم? ما می‌دانیم که این کارها، واقعاً به افزایش سرعت زمان کمکی نمی‌کنند، این یک مسئل? ثابت شده است. اما می‌توانند دیدگاه ما راجع به گذر زمان را تغییر دهند. طوری که متوجه نمی‌شویم که چه مدت زمانی گذشته است. و این ماجرا فقط برای کودکان صدق نمی‌کند، بلکه درباره‌ی بزرگ‌سالان نیز درست است.

روان‌شناسان آلمانی در یک تحقیق کلی سعی کردند این موضوع را تحت نظر داشته و نتیجه‌ای قطعی را از دیدگاه ما راجع به زمان بگیرند. در برخی از این تحقیقات، آن‌ها متوجه شدند که قضاوت‌های ما راجع به گذشت زمان، مربوط به فعالیت بخشی از مغز به نام قشر جزیره‌ای است. براساس یافته‌های این تحقیق، این بخش مغز مسئول جمع‌آوری و یکی کردن تمام سیگنال‌های بدن است و احساس ما از خودمان را تشکیل می‌دهد که گذر زمان نیز در این زمره قرار می‌گیرد.

گذر زمان

البته، سردبیران این تحقیق همچنان اذعان دارند که توافق جمعی بر این عقیده حاصل نشده و هنوز نمی‌دانیم که دقیقا کدام بخش از مغز گذر زمان را اندازه‌گیری و پردازش می‌کند. اما در طی آزمایشات مختلف مشخص شده است که بعد از گذشت 5 ثانیه، مغز میزان نامشخصی از گذشت زمان را تشخیص می‌دهد.

مشاهده مقاله  آیا شما توسط احساسات خود کنترل می شوید؟

نکت? جالب توجه این‌جاست که در برخی از آزمایشات نشان داده شد که افرادی که بیشتر عادت دارند بدون فکر عمل کنند، احساس می‌کردند که زمان کندتر می‌گذرد و برعکس این ماجرا نیز صادق بود. این بدین معنی است که علاوه بر عوامل خارجی، فطرت و سرشت ما نیز می‌تواند بر روی گذر زمان و یا دیدگاه ما از گذر زمان تأثیرگذار باشد.

وقتی حوصله‌مان سر رفته است، حواس‌پرتی کم‌تری بر ما مستولی می‌شود و در نتیجه، توجه بیشتری بر نوع احساس و چگونگی گذر زمان داریم. در مواقع برعکس، یعنی مواقعی که در حال خوش‌گذرانی هستیم یا عمیقاً درگیر یک فعالیت خاص هستیم، حس می‌کنیم که زمان از دست ما در می‌رود. اما دلیل این کار این است که تمرکز شدیدی بر روی عملی خاص داریم و به گذر زمان توجهی نمی‌کنیم.

جو پیتون، یکی از بزرگ‌ترین عصب‌شناسان عصر حاضر، در این زمینه آزمایش بی‌نظیری ترتیب داد و توانست مقدار زیادی از ابهامات انسان‌ها را از بین ببرد. او با استفاده از موش‌های آزمایشگاهی و آزمایش‌های متعدد، به این نتیجه رسید که مکانیزم‌های متفاوتی برای دیدگاه گذر زمان در مغز وجود دارند. یکی از مکانیزم‌ها بدین صورت است، که وقتی ما درگیر انجام یک فعالیت هستیم، سلول‌های مغزی ما نیز به سرعت بیشتری فعال می‌شوند و یک شبک? عصبی را تشکیل می‌دهند. از این رو، هرچه‌قدر سرعت تشکیل این شبکه‌ها بیشتر باشد، ما هم فکر می‌کنیم که سرعت گذر زمان بیشتر است.

یکی دیگر از مکانیزم‌ها بر پای? ترشح مواد شیمیایی در مغز است. پیتون و همکارانش بر این باورند که که برخی نورون‌ها، یک نوع انتقال دهنده‌ی عصبی به نام دوپامین را ترشح می‌کنند (یکی از مهم‌ترین انواع مواد شیمایی که احساس لذت و پاداش را به انسان القا می‌کند) و این مسئله بر نوع دیدگاه انسان از گذر زمان تأثیرگذار است.

مشاهده مقاله  چگونه روابطمان را بهتر کنیم؟ 3 راز بهبود روابط

وقتی شما در حین خوش‌گذرانی هستید، این سلول‌های مغزی فعالیت بیشتری دارند، در نتیجه دوپامین بیشتری را ترشح می‌کنند و مغز شما فکر می‌کند که زمان بسیار کم‌تری از مقدار واقعی آن گذشته است. وقتی در حین خوش‌گذرانی نیستید، این سلول‌ها از ترشح دوپامین دست می‌کشند و به نظر می‌آید که زمان کند شده است.

اما بحث گذر زمان بدون اشاره به این مطلب به پایان نمی‌رسد. من خودم نیز با این واقعیت موافق هستم که هرچه‌قدر هم که انسان‌ها سریع باشند، باز هم زمان از آن‌ها سریع‌تر حرکت می‌کند. مثل تمام کسانی که مدام می‌پرسند: (ساعت کی 7 شد؟)

 

برای خواندن ادامه مطلب مسیر زندگی کلیک کنید

دانشگاه زندگی مراه شماست