استفاده از واژگان و اصطلاحات عامیانه تا چه اندازه در سخنرانی مجا

گفتگوهای روزمره فارغ از نوشته های موجود در هر کتاب و جزوه ای که با زبان رسمی و افعال خشک و خالی نوشته شده اند از شیرین ترین بخش های هر زبان هستند. واژگان و اصطلاحات عامیانه زاییده زبانی هستند که محدود نمی شود و پیوسته ظرفیت های واژگان موجود در آن یک گویش تازه با قاعده و قانون خاص خود را به وجود می آورد. زبان فارسی هم از آن دسته زبان های رسمی است که همیشه آبستن کلمات و عبارات و اصطلاحات جدید بوده و از دل آن عبارت های خودمانی یا غیررسمی زیادی متولد شده است. اما همان طور که می دانیم استفاده از این واژگان یا عبارات موقعیت خاص خود را دارند و مثلا در محافلی که چند ده تا چند صد مخاطب مقابل شما قرار دارد استفاده از آن محدودیت هایی دارد.

در بررسی واژگان عامیانه و شناخت تمام اصطلاحات من درآوردی و جملاتی که هر روز با ترکیب کلمات متنوع زبان توسط ما ساخته می شوند به یک سوال اساسی بر می خوریم؛ این که بعد از شناخت یا تولید واژگان و اصطلاحات عامیانه دقیقا کجا و تا چه حد می توانیم از آن ها استفاده کنیم؟ به جز جمع های صمیمی خانوادگی یا دوستانه آیا در سخنرانی ها هم می توان با به شکل عامیانه با مخاطبان گفت و گو نمود؟

امروز بعد از ارزیابی و شناخت دقیق عبارات عامیانه و ویژگی های آن ها قصد داریم حد و حدود و مرزهای پنهان تعیین شده برای استفاده از این عبارات و اصطلاحات را در سخنرانی بشناسیم و به تمام سوالات مطرح شده پاسخ دهیم.

حدود استفاده از واژگان و اصطلاحات عامیانه در سخنرانی

تعاریف بسیاری برای عبارات عامیانه وجود دارد؛ اما شاید بهترین تعریف برای آن مجموعه ای از کلمات یا عبارات باشد که توسط عده زیادی از مردم مورد استفاده قرار می گیرد؛ اما به شکل رسمی توسط همان بخش کثیری از مردم پذیرفته نیست.

مشاهده مقاله  4 اقدام متفاوت در مدیریت سخنرانی که مخاطبان را مسحور می‌کنند!

واژگان عامیانه فقط مختص به زمان ما نیستند و برخلاف آن چه که در فیلم های تاریخی مشاهده می شود بازیگران از عبارات خیلی رسمی و کتابی استفاده می کنند این موضوع به قرن چهاردهم میلادی باز می گردد. حتی در کتاب های شکسپیر هم تعداد زیادی از عبارات عامیانه ای پیدا شده است که نشان می دهد استفاده از این قبیل کلمات یا جملات زمان و مکان نمی شناسد و انسان ها همواره به دنبال راهی برای ساده تر کردن و کوتاه کردن راه های ارتباط کلامی خود بوده اند.

حدود استفاده از واژگان و اصطلاحات عامیانه در سخنرانی

قدرت پنهان عبارات عامیانه!

وقتی که مشغول تهیه متن سخنرانی و ارائه آن برای جذب مخاطبان در سخنرانی هستیم ایده های پشت این کلمات بسیار حیاتی هستند. مسلما هیچ سخنرانی نمی تواند انتظار داشته باشد مخاطب بلافاصله  آن چه که بیان کرده را بفهمد و بعد از سخنرانی آن را کاملا به خاطر سپرده باشد. این مورد تا نه به صورت کامل و فقط تحت یک شرایط خاص امکان پذیر است: این که کلمات خیلی هوشمندانه گزینش شوند و با ارتباط غیرکلامی در سخنرانی به کار برده شوند.

آن چه که تحت عنوان نیرو واژگان و اصطلاحات عامیانه بیان می شود همان القا حس گرمی و صمیمیت به سخنرانی است. عبارت های خودمانی عامیانه ( و نه عبارت های کوچه بازاری) چیزی شبیه به شعر نو هستند که نیازی به قافیه و ردیف ندارد. به کمک عبارت های عامیانه است که یک تصویر ذهنی زنده و پویا در شکل مخاطب شکل می گیرد و کلام باورپذیر می شود.

آن چه که مهم می باشد این است که زبان های مختلف در جهان به مرور زمان از بین یا تحلیل می روند و این عبارت های عامیانه هستند که به ماندگاری یک زبان کمک می کنند.

 

برای خواندن ادامه این مقاله مسیر زندگی را کلیک کنید

دانشگاه زندگی همراه شماست


4 کلید مدیریت افراد اخلالگر و چالشطلب در سخنرانی

نمی‌دانیم دقیقا چه قدر تلخی و شیرینی‌های سخنرانی را تجربه کرده‌اید و چه قدر در این مسیر آبدیده شده‌اید اما به هر صورت قطعا مطلع هستید که گردهمایی و هر مجمعی که افراد مختلف با افکار، اهداف و سلایق مختلف در آن حضور دارند کاندید ایجاد تناقضات، اختلافات، ناسازگاری و چالش می‌باشد. سخنرانی هم از این موضوع مستثنی نیست و صحنه رویارویی چندین و چند سلیقه و فکر مختلف است که هر یک با مقصود خاصی در این جلسه شرکت کرده‌اند. قطعا تنوع فکری باعث می‌شود که گروه‌های مختلفی در این جمع حضور داشته باشند و یکی از گروه‌های پررنگ و قابل توجهی که تمرکز و حوصله بیش‌تری از سخنران می‌طلبد گروه افرادی است که به اصطلاحا ساز مخالف می‌زنند و از همان اول سر ناسازگاری دارند! افرادی که کاملا غیرقابل پیش‌بینی هستند و هر لحظه ممکن است شاهد عکس‌العمل‌هایی از آن‌ها باشیم که سبب اختلال در سخنرانی می‌شود. به همین سبب است که در مبحث دیگری از فنون بیان و سخنوری به مدیریت افراد اخلالگر و چالش‌طلب در سخنرانی می‌پردازیم. مبحثی که خیلی کمتر بدان توجه می‌شود.

 

مدیریت افراد اخلالگر و چالش‌طلب

قبلا در دانشگاه زندگی راهکارهایی برای مدیریت بازخورد و نظرات سخنرانی که دلتان را به درد می‌آورند را به بحث نشستیم. اما امروز صحبت درباره آن دسته از افرادی است که تنها باعث آزردگی شما نمی‌شوند؛ بلکه قصد دارند کل جلسه سخنرانی را مختل کنند و شاید هم با اهداف دیگری اعتبار و جایگاه فعلی شما را خدشه‌دار کنند.

افراد اخلالگر و چالش‌طلب معمولا مشخصات ثابتی در سخنرانی ندارند. همین که فردی مدام مابین سخنان شما وقفه ایجاد کند و حرف‌هایتان را قطع کند، بحث‌های جانبی را به درازا بکشاند و سعی کند حاشیه بحث را قوی‌تر از بدنه اصلی بحث کند و در صورتی که قانع نشود برخوردی توهین‌آمیز نشان دهد کافی است تا آن را اخلالگر یا چالش‌طلب بخوانیم.

مشاهده مقاله  10 سوال برای تحلیل مخاطبین سخنرانی

حضور چنین افرادی در سخنرانی‌ها اصلا دور از انتظار نیست. البته نگران نباشید. دانشگاه زندگی همچنان مثل گذشته با ردیابی جزئی‌ترین پارامترهای سخنرانی سعی دارد راهگشای مشکلات پیش روی سخنرانان باشد. با مرور 6 کلید مدیریت افراد اخلالگر و چالش‌طلب در سخنرانی همراه ما باشید.

4 کلید مدیریت افراد اخلالگر و چالش‌طلب در سخنرانی

اخلالگر از دید شما چه کسی است؟ تجربه رویارویی با این افراد را داشته‌اید؟ بگذارید بدون هیچ مقدمه‌ای به سراغ این 6 کلید برویم:

در مدیریت اخلالگران، عواطف خود را مدیریت کنید

شاید انتظارش را نداشتید اما اولین قدم یا پیش‌نیاز مدیریت بحران در سخنرانی برای مدیریت این افراد در طول سخنرانی کرامت و بزرگواری شما است! چرا که حتی اگر جسارت این کار را داشته باشید که دستور دهید افراد اخلالگر را از جلسات خارج کنید ممکن است با بازخوردهای منفی سایر مخاطبان رو به رو شوید. بنابراین اولین پیش‌نیاز مدیریت افکارتان است. اصلا برخی از این افکار هستند که آغازکننده چالش می‌شوند. مثلا اگر فکر می‌کنید اگر فردی بیش از 3 ثانیه صحبت کند یا مدام به تناقض به شما برمی‌خیزد باید شیوه تفکر خود را نسبت به همین فرد تعدیل کنید.

 

مدیریت افراد اخلالگر در سخنرانی

در حالی که مشغول مطالعه این مطلب با گوشی یا کامپیوتر هستید احتمالا انکار کردن چنین رفتارهایی ساده و شیرین به نظر برسد اما وقتی که در حال سخنرانی هستید ذهنتان با دیدن این واکنش‌ها یک دستور قاطع دارد: دشمن است و باید از میان برداشته شود!

برای مدیریت افراد اخلالگر و چالش‌طلب از طریق افکارتان لازم است یک باور عمیق و اساسی داشته باشید تا بتوانید عکس‌العمل‌هایتان را ملایم‌تر و منطقی‌تر کنید.

 

مقالات مربوط به روانشناسی خانواده و حقوق خانواده را اینجا بخوانید

در سایت دانشگاه زندگی موضوعات مختلفی برای بحث وجود دارد


راههایی جدید برای انجام بهتر کارها

شاید شما هم جزء آن دسته از افرادی باشید که بارها و بارها از کنار کلمه ” تفکر خلاق ” به سادگی گذشته و با خود اندیشیده‌اید: «مگر من دانشمندم یا می‌خواهم اختراعی بکنم و پروژ? بزرگی را انجام بدهم که بخواهم بدانم تفکر خلاق چیست و چه کاربردی دارد».

اشتباه اکثر ما این است که فکر می‌کنیم تفکر خلاق و یا به زبان ساده‌تر خلاقیت، ویژ? قشر خاصی از افراد جامعه است که قصد انجام کارهای بزرگ و جدید را دارند و بدرد ما نمی‌خورد. لذا بهتر است ابتدا با مفهوم تفکر خلاق بیشتر آشنا شویم و بعدا قضاوت نمائیم که آیا به کارمان می آید یا نه.

تفکر خلاق و خلاقیت

تفکر خلاق چیست؟

تفکر خلاق بدین معنی است که سعی نمائید با استفاده از قدرت تفکرتان از روش‌های کارآمدتر و جدیدتری  برای انجام بهتر کارهای خود استفاده کنید. ( کشف راههای جدید برای انجام دادن بهتر کارها)

با توجه به تعریف فوق متوجه می‌شویم که استفاده از تفکر خلاق می‌تواند هر نوع کار و فعالیتی از کارهای شخصی یک فرد عادی گرفته تا  کارهایی که جمعی از متخصصین بر روی پروژه ای خاص انجام می دهند، را دربرگیرد. بنابراین در صورتی که مهارت  استفاده از قدرت خلاقیت را در انجام کارهای روزمره به دست آوریم، می‌توانیم با انجام دادن بهتر کارها نتایج خوبی را کسب کنیم.

 

راهکارهای ارایه شده در این مقاله می تواند در پرورش قدرت خلاقیت شما و بالا بردن آن مفید واقع شود.

  1. خودتان را باور داشته باشید.

ایمان داشته باشید که می‌توانید فردی خلاق باشید. در واقع اکثر شما بدون اینکه متوجه باشید، بارها از خلاقیت خود در انجام دادن امور روزمره استفاده کرده اید ولیکن به آن آگاهی نداشتید.

مشاهده مقاله  آیا شما از عزت نفس بالایی برخوردار هستید؟

آیا شلوارهای کوتاهی را که شلوارک شده اند پوشیده‌اید؟ آیا غذاهای به اصطلاح «من در آوردی» مادرتان را که در هیچ منوی آشپزخانه‌ای پیدا نمی‌شود خورده‌اید؟ قدری به کارهای خودتان فکر کنید. قطعا مواردی از خلاقیت و تفکر

ابتکار را در بین آنها خواهید یافت. پس برای تقویت هر چه بیشتر خلاقیت، خودتان را بیشتر باور داشته باشید.

باور خود

  1. سعی کنید کارها و فعالیت‌های خود را به شیوه‌ای دیگر انجام دهید.

روش جدید دیگری برای اجرای آنها پیدا کنید. اکثر ما کارهای‌مان تکراری و از روی عادت شده است. با خود بگوئید برای نتیج? بهتر با چه روش دیگری می‌توانم همین کار را انجام بدهم. اگر کارها را همیشه با یک روال انجام بدهید حتی اگر بهترین باشید، پیشرفت نخواهید کرد.

در آشپزی، انجام کارهای خانه و سایر کارهای شخصی و شغلی همیشه در جستجوی راه بهتری برای انجام دادن کارها باشید. از ذهنتان کار بکشید. قرار نیست همان لحظه راه بهتری پیدا کنید. اگر شما قصد پیدا کردن راه جدید را داشته باشید، مطمئن باشید که دیر یا زود به نتیجه خواهید رسید. عادتها را کنار بگذارید.

  1. در انجام دادن کارها از کمک فکری خلاقیت دیگران حتی کودکان هم استفاده کنید.

انتقاد پذیر باشید و از تجارب دیگران برای یافتن راه‌های ابتکاری جهت انجام دادن بهتر کارها استفاده کنید.

تفکر خلاق کودکان

  1. به اشیا و وسایل اطراف خود با دقت نگاه کنید.

قطعا هر وسیله ای جهت انجام کار خاصی طراحی شده است، ولی شما با خود بگوئید چه کار دیگری می‌توانم با آن وسیله انجام بدهم. مثلا در برخی نقاط دنیا از بطری‌های پلاستیکی نوشابه‌ها و آب‌های معدنی برای درست کردن قایق و یا خانه‌های مسکونی استفاده می‌کنند که ابتکار جالب و مفیدی هست.

اگر مسیر زندگی خود را گم کرده اید کلیک کنید

با دانشگاه زندگی همراه شوید


همدلی از همزبانی بهتر است

من اولین بار که پی به وجود تفاوت (تفاوت فنی این دو اصطلاح) میان این دو کلمه بردم، زمانی بود که دانشجوی روانشناسی شدم. اوایل با  فهم مساله همدلی مشکل داشتم و نمی‌توانستم تفاوت بین آن دو را درک کنم و با توضیحاتی هم که هر کدام از اساتید می‌دانند بیشتر گیج می‌شدم.

مدتی سپری شد تا من به درک نسبتا درستی از هر دو کلمه دست یافتم. و توانستم آن را در ارتباطات روزمره با دیگران بکار ببرم.

همدلی و همدردی از ملزومات تعامل با دیگران هستند. اکثر افراد همدردی را بلدند و آن را در برخورد با دیگران بکار می‌برند. ولی همدلی کردن با دیگران یک مقدار سخت‌تر است، چرا که همدلی کردن یک هنر است و مهارتی است که باید آموخته شود.

همدلی و همدردی

همدردی کردن یعنی چه و ما چه زمانی آن را  در تعاملات با دیگران بکار می بریم؟

اصولا هنگامی که برای فردی اتفاق ناگوار و ناخوشایندی رخ داده است که او را ناراحت و اندوهگین کرده و یا بالعکس زمانی که در اثر اتفاق خوشایندی او خوشحال است، سهیم شدن ما در هیجانات و احساسات او به معنی همدردی کردن با آن فرد است. یعنی وقتی ناراحت است، گریه می کند، عزیزی را از دست داده است، ما هم با او گریه می کنیم و به او تسلیت می‌گوییم و نسبت به او دلسوزی می‌کنیم. و یا هنگامی که شاد است و می‌خندد ما هم با او می‌خندیم. پس می‌بینید که اکثر ما همدردی را بلدیم و از آن در تعاملات روزمره زیاد استفاده می‌کنیم.

مشاهده مقاله  راه‌هایی جدید برای انجام بهتر کارها

 

همدلی کردن یعنی چه و چه وقت و کجا آن را بکار می بریم؟

همدلی کردن بیشتر در مواقعی بکار می‌رود که مشکلی وجود داشته باشد و همانطور هم که قبلا اشاره شد قدری سخت‌تر از همدردی کردن است. در همدلی کردن شاید ما با طرف مقابل‌مان شروع به گریه کردن و یا خندیدن نکنیم، ولی سعی می کنیم که خودمان را جای آن فرد بگذاریم و از دریچه ای که او به آن مشکل می‌نگرد با قضیه برخورد کنیم.  سعی می‌کنم با مثالی مطلب را برای‌تان قابل فهم‌تر نمایم.

فرض کنید که شما دوستی دارید که اخیرا همسرش را از دست داده است. چند جلسه اول که به مراسم ترحیم می روید شما هم با او گریه می‌کنید و در احساسات او شریک هستید.

به او تسلیت می‌گویید و اگر خیلی بی‌تابی کند نصیحتش کرده و می‌گویید: «این اتفاقی است که برای همه پیش می‌آید، هم? ما رفتنی هستیم و… .»  تا این مرحله شما با او همدردی می‌کنید و هدف‌تان تسکین دادن اوست و از او می‌خواهید که صبور باشد. ولی پس از طی این مرحله و سوگواری‌های اولیه شما بایستی با او همدلی نمایید چرا که او بعد از این مرحله به همدلی شما نیاز دارد. به کسی نیاز دارد که به سخنانش گوش دهد و او را بفهمد.

همدلی و همدردی

من فکر می کنم که همدلی کردن با دیگران را بلد نیستم. برای آموختن آن چه کارهایی باید انجام بدهم؟

1) اولین قدم برای آموختن همدلی، خوب گوش دادن است. شما باید مهارت خوب گوش دادن را بلد باشید. بدون اینکه حرفهای طرف مقابل‌تان را قطع کنید اجازه دهید که حرف بزند و شما با تکان دادن سر نشان دهید که به حرفهایش گوش می‌دهید.

مشاهده مقاله  تصمیم‌گیری درست، یک هنر است

2) برخی از سخنان طرف مقابل‌تان را تکرار کنید تا بداند که شما متوجه منظور او شده‌اید. هدف از انجام این کار تایید کردن احساساتی است که او در آن لحظه دارد. هیچ‌گونه قضاوتی درمورد احساسات و حرفهایش نداشته باشید و در مورد درستی و نادرستی احساسات‌ش چیزی نگویید.

3) اگر توانستید راهکاری برای حل مشکلات او ارایه بدهید. و اگر در آن لحظه راه‌حلی برای حل مشکلش به فکرتان نرسید، بگویید که با کمال میل آمادگی کمک کردن به او را دارید و اگر کاری از دستتان برآید، برایش انجام می‌دهید.

همدردی و همدلی

فرایند همدلی:

با توجه به مطالب فوق پی می‌بریم که همدلی کردن فرایندی منطقی است که طی آن خودمان را جای دیگران می‌گذاریم و با خود می گوییم:

  1. اگر این اتفاق برای من می‌افتاد من چه حسی می‌داشتم؟
  2. می‌خواهم بفهمم که چرا دیگران این احساسات را دارند.
  3. می‌خواهم درک‌شان کنم.

سه مرحل? فوق را با مثالی تمرین می‌کنیم.

دوست‌تان با اینکه مدت یک سال تمام برای کنکور درس خوانده و تلاش زیادی کرده،  قبول نشده است. به ملاقاتش می‌روید. در برخورد نخست که شما را می‌بیند گریه می‌کند، شما هم او را در بغل گرفته و گریه می‌کنید بعد از چند دقیقه سعی می‌کنید تا با سخنان‌تان او را تسکین دهید. «عیبی نداره، دنیا که به آخر نرسیده، امسال نشد سال بعد و … .» تا این مرحله با او همدردی نموده‌اید ولی پس از این مرحله او دیگر نمی‌خواهد نصیحتش کنید.

 

شما می توانید همه مقالات روانشناسی خانواده را یک جا بخوانید

دانشگاه زندگی همراه شماست


10 مزیت فوق العاده قصه گویی برای کودکان

به عنوان یک والد مسئولیت‌پذیر، چند مدت یک‌بار خود را موظف به قصه گویی به کودکان‌تان می‌دانید؟ به احتمال زیاد جواب می‌دهید هرگز! این روز ها با افزایش فشارهای جامعه بر والدین و کم‌تر شدن وقت آزاد آنان، قصه‌گویی برای کودکان امری فراموش شده است.

قصه گویی نقش به سزایی در شکل‌گیری شخصیت کودک شما بازی می‌کند. امری که از دیر باز، زمانی که تاریخی ثبت نشده، تا به امروز ادامه داشته و حتی در کودکی خود ما نیز دیده شده است.

قصه گویی چیست؟

این روزها والدین معتقدند که خواباندن فرزندشان بعد از تماشای کارتون مورد علاقه آن‌ها بسیار ساده‌تر از ایستادن بالای سر آن‌ها و قصه خواندن برای آن‌هاست. چیزی که به ظاهر در کودکی لذتی ساده است فوایدی نیز به همراه دارد و مهم است که شما وقتی از هر شب را به خواندن قصه‌ای برای فرزندتان اختصاص دهید.

قصه گویی به سادگی خواندن یک داستان از روی یک کتاب است. حتی اگر وقت کافی برای همین کار را هم ندارید، از خاطرات کودکی خود بگویید یا حتی از تلفن همراه خود متنی را برای کودکتان بخوانید. فواید قصه گویی برای کودکان، مخصوصا در دوران قبل از مدرسه، از تصورتان خارج است.

قصه گویی

10 مزیت برتر قصه گویی برای فرزندان :

در ادامه به 10 فایده اساسی این کار برای فرزندان‌تان می‌پردازیم که مطمئنا به عنوان یکی از والدین نباید آن را از دست بدهید

1- آموختن صفات خوب به فرزندتان :

کودکان در سراسر جهان دوست دارند که قصه بشنوند. آن‌ها دوست دارند بیشتر در مورد شخصیت‌های مورد علاقه‌شان بدانند و حتی گاهی سعی می‌کنند که مانند آنان رفتار کنند. با گفتن داستان‌هایی که پیام معنا داری دارند می‌توانید مفاهیمی مانند راستگویی، دانایی، شجاعت و… از سنین پایین به فرزندان‌تان منتقل کنید.

2- آن‌ها را با فرهنگ و ریشه خود آشنا کنید :

گفتن داستان‌هایی از کودکی خودتان و فعالیت‌ها و جشن‌های گذشته خودتان باعث می‌شود کودکان‌تان بیشتر با رسم و رسومات خانوادگی آشنا شوند. همچنین داستان‌های مربوط به اعضای مختلف خانواده باعث می‌شود آن‌ها بهتر با اصل و نسب خود آشنا شوند.

3- تقویت زبان گفتاری :

خواندن داستان‌های مختلف برای کودکان باعث می‌شود که آن‌ها آشنایی بیشتری با زبان خود پیدا کنند و کلمات و عبارات بیشتری را یاد بگیرند. همچنین این کار برای یاددهی کلمات جدید و تلفظ کلمات به کودکان عالی است

4- تقویت مهارت گوش دادن :

اکثر کودکان دوره‌ی تمرکز کوتاهی دارند و نمی‌توانند روی یک موضوع برای مدت طولانی تمرکز کنند. همچنین دوست دارند بیشتر به جای گوش دادن صحبت کنند. با قصه گفتن برای آن‌ها میتوان تمرکز آنان را بالا برد و همچنین آن‌ها را به گوش دادن و فهمیدن بیشتر تشویق کرد.

5- تقویت خلاقیت و قدرت تخیل :

گوش دادن به قصه های مختلف به کودکان کمک میکند تا شخصیت‌ها، مکان‌ها، اتفاقات و… را به جای دیدن روی یک رسانه مانند تلویزیون، تصور کنند. همچنین این کار باعث آزادتر شدن فکر و خلاق‌تر شدن آن‌ها می‌شود.

6- قصه گویی راهی موثر برای تقویت حافظه :

با انتخاب راه‌های درست شما می‌توانید با قصه خواندن باعث تقویت حافظه کودک‌تان شوید. مثلاً می‌توانید بخواهید که قسمت‌هایی از داستان را بعد از شما تکرار کند یا بعد از مدتی از او بخواهید داستان را از اول برای شما بگوید. با این کار هم حافظه او را تقویت می‌کنید هم باعث می‌شوید تمرکز بیشتری داشته باشد.

 

مسیر زندگی را کلیک کنید

با سایت دانشگاه زندگی خود این مسیر را طی کنید